✔️"گمشده_در_خیال "✔️

#علیرضا_کریمی
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала ✔️"گمشده_در_خیال "✔️
@gomshode_dar_khialПродвигать
365
подписчиков
6,28 тыс.
фото
2,71 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
ƒαянα∂❤кια شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش می کنند... حرفهای دلم... از رنجی که می برم... رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم... و هزار و یک حرف و حدیث نگفته... و ترانه های دوست داشتنی... @Gomshode_Dar_Khial 🔘ارتباط بامدیر @Akharin_Jam_Tohi
سال ها که بگذرد
باز شعرهای زیادی
می آیند و می روند
اما بی شک
این  دگردیسیِ واژه های من است
که لابه لای پلک های تو
جا می ماند برای همیشه.!

محبوبم.!
این دست ها
سال هاست جز شعر
چیزی ننوشته اند.
انگشت هایم را دست کم نگیر
شاید هنوز هم بتوانم
معجزه ای بنویسم به قواره تنت‌
شاید خدا یک بار دیگر
آسمان معجزه را باز 
و برای این همه دلتنگی
سوره ای نازل کند
قل اعوذ بربِ عشق
و قل اعوذ الی قربه عشق.!
خدا را چه دیدی
شاید سال ها بعد
در تناسخی دیگر
نافمان را
برای هم بریدند
اینبار تو عاشقم شوی
با گودی دست هایت
گونه هایم را بگیری
و تمام خستگی
و بی تابی های این همه سال  را
با بوسه های پی در پی
از تنم بیرون کنی.!
یا شاید خدایی باستانی شدم
و برای فتح قونیه ی چشم هایت
کشتی های فراوانی را
میان شیارهای تنت عبور دهم
از تمام سرخرگ ها بگذرم
تا خودم را برسانم
به زیباترین ساحلِ چشم هایی
که دوستش دارم
و تو ایمان اوردی
به رسالتِ پسرکی شاعر مسلک
که چون هومر
برایت  شعر می نوشت
و از تو هیأتی تراشید
که تمام عاشقان جهان را
تا ابد و یک روز
به تماشایت نشاند..!

#علیرضا_کریمی
مسلمان می شوم
به اقتدارِ هارمونی ات
از چینشی به ذوق
به چیدمانی ظریف
تا شیرین ترین ذوق
از ساق های
کشیده ات..!

محض اطلاعت بگویم
با بوسه هایی
کشدار و طولانی
دعوتت می کنم
به تصرفِ مورچه ها
در بینِ پایه های ایستاده
بر کشیده گی ات
و قول می دهم
آنقدر
مورچه بزایم در تنت
که تناسب
با لکنت
از حنجره ات
بزند بیرون.!

اری
دعوتت می کنم
به تبی شیرین
رویِ تمامِ هارمونی ات
و ثابت می کنم
این مور مورهای سیال
که در حوضچه نافت جاری ست
میراثِ هدایتی ست
تکوینی
از واروهای ماهی زبانم
و این پیچشی
که در انتهای نیم تنه ات
افتاده است
حاصل زیارت
از ضریح مناره هایی ست
که هر دست کجی را
شفا می دهند..!


#علیرضا_کریمی
.
این روزها
ذهنم شبیه خیابان شلوغی‌ست
که به انتظار در میانش ایستاده ام
مشتی شعر می‌آیند و می‌روند
و من هم‌چنان
به انتظار ایستاده ام..
به انتظار اتفاقی
که انگار هیچ وقت
نمی خواهد بی افتد
و من همچنان
ضمیرِ مرتکب افتادن.!
آیا مسیح هم
به وقت صلیب
عاشق شده بود؟!

وصیت می کنم
بعد از مرگ
دست هایم را
در جایی دور به خاک بسپارید
جایی رو به آفتاب
جایی که تا به حال
به تسخیر هیچ عاشقی
درنیامده باشد.
جایی میان چهار جهت اصلی زمین
مثلا کنار سواحل نیل
گنگ
جاده ابریشم
یا بر شانه های خسته ری
جایی که هنوز هم
مثل تپه های سیلک
قداست دارد..!
شاید یک روز
از درون این دنیای شلوغ
میان این همه ازدحام های بدونِ سکوت
دوباره سبز شوم
و تمام شعرهایم را
به تو بخشیدم..!



#علیرضا_کریمی
درون من کسانی ست
که هیچ کس 
آنها را نمی‌شناسد.!
دیوانه هایی
که پیچیده اند
و دورشان
پیچیده ام..!
"اسپینوزا"ی درون
انگشت گذاشته است
روی " اخلاقیات"
و هی "ابعاد ذهنی" مرا
ربط می دهد
به این "جسم" اثیری
به این که انفال زخم
مرجعی ای ست
برای انفاس دردهایی
که هی می کِشم و می کِشم..!
ولی "دکارت"برونم
"دوگانه انگاری" شعرهای مرا
منصوب می کند
به لیبرالیست های افراطی روح
منهای کثافات منزه جسم.!
می پندارد که عشق
فقط در انبساط
و بوسه های پی در پی
لابه لای گیسوی کسی
که دوستش دارم
به پیچیدگی تحریر
خواهند رسید.
نمی دانم..!

شاید برای بیداری
باید خودم را به خواب بزتم
و رد شوم
از آلارم ساعت صبح
و خودم را
آماده کنم
برای انقلابی دیر هنگام
و خلاص شوم
از دیوانه هایی
که دورم
بد طور پیچیده اند
از این جزایر
که فقط لخته هایی
خشکیده از هیچ اند..!


#علیرضا_کریمی
گاهی
باید به سکوت
مجال داد
که زبان به هیچ نچرخد
بی اندیشی به انتزاع
و نقش بزنی
در قوس کمر
به جایی که تو را می خواند
ولعی لایزال..!

لبان کنجکاوت را بلغزانی
چون زائری چاووش خوان
که با ایمانی شگرف
به سوی گنبد فیروزه ای
دل داده است
به راس مثلثی
که آغاز حیات
در نسل آدمی ست.!
به آب حیات بیاندیشی
کرشمه ای داغ
و یک نجوا ی شیرینِ لزج وار
چون عروسی
که از دهکده ی دور می آورند
بگذاری
در رگ هایت
کِل بریزد..!




#علیرضا_کریمی
#عطر_خوش_زن
مسلمان شده ام
به اقتدارِ هارمونی ات
از چینشی به ذوق
به چیدمانی ظریف
تا شیرین ترین ذائقه ی هر انسان
و چشیدنی ترین لذت
از ساق های کشیده ات..!
صرفا محض اطلاعت بگویم
با بوسه ای که آنقدر محبوبت خواهد شد
دعوتت می کنم به تصرفِ مورچه ها
در بینِ پایه های ایستاده بر کشیده گی ات
و قول می دهم
آنقدر مورچه بزایم در تنت
که تناسب با لکنت
از حنجره ات بیرون بریزد..!
اری..
دعوتت می کنم به بوسه های ریز ریز
به نوازش های طولانی
و ثابت می کنم این مور مورهای سیال
که در حوضچه نافت جاری ست
میراثِ هدایتی ست تکوینی
از واروهای ماهی زبانم.
و این پیچش در انتهای نیم تنه ات
حاصل زیارتِ دستان من است
از ضریح مناره هایی
که هر دردی را
شفا می دهند..!




#علیرضا_کریمی
#عطر_خوش_زن
از کدام دلتنگی بنویسم؟!
ازموهای بلندت
که بسان پیچکی دور گردنت پیچ و تاب می خورند
یا از عطرِ دلپذیرشان
که تداعی کننده بوی افرا
و جنگل های سرسبز شمال است ..!
آخر خودت بگو
چطور می شود دلتنگ بوسیدن لب هایت نشد.!
آن دو غنچه های سرخ و زیبا
که با یک انحنای کوچک
گلبرگ پایین را برجسته می کنند!
یا از چشم هایت
که تمام دنیای من شده اند..!
حتم دارم
خدا به وقت آفریدنت 
بیشتر از همیشه لبریز عشق بوده است
آنچنان مست
که تمام حس های دلبری را
در وجودت به نظم درآورد.!

نیمه ی گمشده ی من..!
بگذار دوستت بدارم
آنچنان که زمین خورشید را دوست دارد
و هی عاشقانه دورش می چرخد.!
بگذار تو را در آغوشم کشم
همچون هم آغوشی زیبای موج و ساحل
و مثل وفای ماهی به دریا …!





#علیرضا_کریمی
این روزها
ذهنم شبیه خیابان شلوغی‌ست
که به انتظار در میانش ایستاده ام
مشتی شعر می‌آیند و می‌روند
و من هم‌چنان
به انتظار ایستاده ام..
به انتظار اتفاقی
که انگار هیچ وقت
نمی خواهد بی افتد
و من همچنان
ضمیرِ مرتکب افتادن.!
آیا مسیح هم
به وقت صلیب
عاشق شده بود؟!

وصیت می کنم
بعد از مرگ
دست هایم را
در جایی دور به خاک بسپارید
جایی رو به آفتاب
جایی که تا به حال
به تسخیر هیچ عاشقی
درنیامده باشد.
جایی میان چهار جهت اصلی زمین
مثلا کنار سواحل نیل
گنگ
جاده ابریشم
یا بر شانه های خسته ری
جایی که هنوز هم
مثل تپه های سیلک
قداست دارد..!
شاید یک روز
از درون این دنیای شلوغ
میان این همه ازدحام های بدونِ سکوت
دوباره سبز شوم
و تمام شعرهایم را
به تو بخشیدم..!





#علیرضا_کریمی
معمای عجیبی ست عشق
روحش شاد
مادرم می گفت :
چشم که ببیند
دل می خواهد
ولی امان از وقتی که دل بخواهد
و چشم ببیند.!
می گفت:
عشق چهره نمی شناسد
در ندارد
به یک باره با تمام وجود
در دلت می نشیند.!
اما نمی دانم چرا
اولین بار که دیدمت
دلم رفت
و با تمام وجود آرزویت کردم.!
درست مثل سرمای زمستان
که با دیدن استکانی چای
قند ته دلت آب شود.!
 

 
#علیرضا_کریمی
گاهی خیالم پرواز می کند
به همان سنی که دیگر
پوست صورتمان صاف نیست
موهایمان سفید
و چشم هایمان
براقی و سرزندگی اش را
از دست داده است!

خودم را تصور می کنم
که در ایوانِ خانه مان
تو را به انتظار نشسته ام
که با یک سینی چایی
و یک لبخندِ دلبرانه
تمام حس خواستنت را
دوباره و دوباره  در دلم
شعله ور کنی..
که دوباره از سر عشق
بوسه ای از  لبانت بگیرم
و آخ که چقدر
این بوسه های معنا دار
به جان آدم می چسبد ..!


یعنی ممکن است که مرا
با خطوط پیشانی
و چروک های روی صورتم ،
باز هم
دوست داشته باشی؟

یعنی با موهای سفید
باز برایت
جذاب ترین عاشقِ دنیا
می مانم؟
یعنی حوصله ی حرف های عاشقانه
و دلبرانه ی گذشته را داری؟
یعنی ممکن است یک روز
حوصله ی ناز کشیدن های مرا
نداشته باشی؟!


آرزوی قلب بی قرارم.!
این روزها که می گذرند
شبیهِ دفترچه ی خاطراتی ست
که سال ها بعد ،
گوشه ای لم بدهیم
و بارها و بارها مرورش کنیم ‌..
و چقدر می چسبد
مرورِ خاطرات
در هوایِ نابِ یک حس دل انگیز..



#علیرضا_کریمی
#دلبرنامه
صبحت بخیر زیباترینِ من
ای مذاق عشق
در این همه سرودن..

هیچ می دانی!
تو قشنگ ترین رویای عاشقانه های منی؟!
و چه لذتی دارد
قلم زدن در اسارت چشم هایت؟!
قسم به تک تک این کلمات
و تمام الهاماتی که این روزها
درون دست هایم
تطهیر می شوند
این خطوط فقط تو را تکثیر
اثیر
و رها می کنند در من..!

صبحت بخیر
زیباترین ترنم های ذهن شیدایم
ای کشف هر روز دلدادگی پشتِ پنجره ی دلم
وقتی در حنجره ی انگشتانم
آغاز می شوی..
باید تو را هر روژ نفس کشید
تا وقتی که نفسی هست
در هوایی که هیچ شاعری
در شاعرانگی خود
سهیم نیست..!







#علیرضا_کریمی
من بودم و سکوت
حجمی عظیم
از ذرات پراکنده ی نور
انشعابِ چند باریکه بود در اقامه ی دهان
و جهانی که شکافته شد
از سینه ام...!
کلماتِِ ناقصی شکل گرفتند
نهایتِ کمال بود
پارگیِ عروق جملات در پساپشتِ زبانم
و یک بارانِ بهاری
که پشتِ پلک های آسمان می بارید..!
قاعده ای معقول
از حضور تدریجی عشق
و تداومِ چند معلول
در قاعده ای پر از علت
که به تناسخ من برمی گشت
قاعده ای از هجا و کلمه و شعر
و قصه ای که آغاز شد‌..!


عشق
نهایتِ انسان شد
یک تسلسلِ شیرین در بسامدِ جسم
و خدایی که زورش
به لااقلِ خلقتش نرسید.!
درخت بود
سیب
و مخلوقی که آدم نماند
آنچنان به کفایت..!
شاید بهشت و عشق
غمگین ترین شکل آزادی ست
و انسان
از عشق
چیزِ بیشتری می خواست..!




#علیرضا_کریمی