بر شانه های تو
کوهپایه ای ایستاده بر دیواره های سنگی جهان
پنهان است...
بر سینه ات گنجشکی آوازه خوان"
در دست هایت شعری پاره پاره
ریخته بر
#پاورقی_های_خیس"
اغتشاشی از تکلّم ابرها !
در یقه ات یک بوسه از باد"
در قلبت تکان های مداوم
ساز دلنشین من"
صدایی آغشته
به صدای تو...!
باغچه هایت روی دستان بید،
با برگ هایی ریخته از گل پونه های دامنم"
آویخته ام
به تو
#عشق همسایه ی دیوار
به دیوار آغوشت"
این
#عصر پلکی که مدام
در پی آمدن باران می پرد..."
در فنجان علاقه ای که با هوای تو
سر می کشم...!
در نوسان روزهای تو مانده ام
در
#ثانیه_شمار_بهاردر بی قراری آسمان که
آفتاب نشسته بر گونه هایم را
می شوید...!
#به_سر_رسیدن_بوی_عید_گرفتارم بیراهه از وزن خوشی که
به موسیقی لحن تو را
روی تار حوصله ام می نوازد...!
در تکثیرت نشسته ام
در امتداد ترنّم بی قراری
هربار تکرار در تکرار
به اتفاق زیبای چشم هایت
عمیق تر
فکر می کنم...!
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
عصرتون یک فنجان طعم ناب عشق
☕️💛🌱