دیوار حدّ است. امّا حدِّ چیست؟ اما حدْ چیست؟ و چرا حد را باید با رنگ پوشاند؟ و چرا بر حدّ باید رنگ پاشاند؟
دیوار مرزِ درون و بیرون نیست؛ حدِّ روزمرّگیست وقتی، در پرسه زدنهات، نگاهِ سنگیات را بدوزی تنها به دیوارهایی که، گاهی تند، گاهی کُند، از کنارشان ردّ میشوی، میشوی ردّی در خاطرهی دیوار. ردّ میشوی، اسیرِ حدّ میشوی. آن وقت همهی دیوارهای یک دیوار میشوند، یک سطحِ ممتدِّ نامتجانسِ همیشه ثابتْ با رنگهای مدامْ عوض شونده. امّا حدْ حدّ است، دیوارْ دیوار، و آنچه، در تکرّرِ حدّ، به ما تصوّر تغییر میدهد تفاوت رنگ است.
شاید ما، در سراسرِ تاریخ، تنها با توهّمِ پیشرفت زندگی کردهایم؛ شاید مدرنیزاسیون، این مدامْ نو شدن، این تخریب و بازسازیی دایم، همیشه در کار بوده و مختصِّ دورهی ما نیست؛ شاید ما کاری نکردهایم، مگر تغییرِ مدامِ محیطمان و تنها همین به ما توهّمِ تغییر میدهد؛ شاید که ما فقط حجابهایمان ، رنگهامان، را عوض کردهایم. و این درجا زدن است، نه پیش رفتن. این درجا زدن دورهمان کرده: شب، روز، شب، روز، شب تا آخر. انگِ درجا زدن، لکِ تکرار، تمام هستیی ما را گرفته است. میشود از این تکرار و درجا زدن و رفت و برگشت کار ساخت، هنری که لرزان، روی مرزها، روی حدّ، روی دیوار، ساخته شود. دیوار، حدِّ درون و بیرون، لحظهی مقاومت است در برابرِ بیان کردن، در برابرِ بیرونی کردنِ آنچه درونیست. تجربهی دیوار، تجربهی نابِ گذرِ در حدّ است، نه ازْ حدّ.
دیوار مسلّمن بهترین چیز است برای نگاه کردن، برای کسی که هیچ ندارد برای دیدن، مگر دیوار. و این گزاره اصلن حشو نیست، تکرار و همانگویی نیست. حشوْ پوشاندنِ دیوار است به حجابِ رنگ؛ که دیوار خودْ حجاب است، حجابِ بیرون و درون، و دیوارِ رنگی حجاب است در پسِ حجاب. دیوار، در گذرِ زمان، با همهی لایههای رنگی خویش، با همهی ردّهای مانده بر او، بدل میشود به یک طرس -کتیبهای که نوشتهی آن پاک شده ودوباره رویش نوشته باشند-ردّهایی که نگاهِ ما روی اثر جا میگذارد: نوشتار در نوشتار، رنگ بر رنگ -مرگ بر رنگ.
|
#صادقیه_در_بیات_اصفهان ||
#کیوان_طهماسبیان |
@gomanpub