گلزار شهدای تهران

#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
Канал
Логотип телеграм канала گلزار شهدای تهران
@golzarshohadaПродвигать
781
подписчик
4,2 тыс.
фото
571
видео
588
ссылок
@chanel_admin110 منتظرنظرات شماهستیم👆 سايت جستجوي مزارشهدا http://www.golzar.info/ سايت اطلاع رساني گلزارشهدا https://www.yashahid.com/ اپليكيشن گلزار https://cafebazaar.ir/app/info.golzar.shohada
🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐
🌹💐
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
#گروه_انفجارات
#عملیات_بدر #شرق_دجله
#اسفند_ماه_66

معمولا توی #گردان_تخریب_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام #ماموریت_زدن_دژ با #شهید_حاج_امیر_یشلاقی بود
#کار_محاسبات_مواد برای اینگونه ماموریت ها رو #شهید_حاج_ناصر_اربابیان انجام میداد و #شهید_حاج_عبدالله_وشهید_آقا_سید_محمد نسبت به نیروهای این ماموریت ها واسواس خاصی داشتند
همیشه حرفشون این بود که نیرویی باید برای این کار استفاه شود که فقط در صورت شهادت ماموریت کار زمین بماند. این دوشهید اینقدر به نیروهای دست پرورده خود اعتماد داشتند.
در این تصاویر #شهید_حاج_عبدالله_نوریان_فرمانده و معاونش #شهید_آقا_سید_محمد و #شهید_حاج_ناصر را در حلقه #دلاور_مردان_تخریبچی_لشگر_10_نشان_میدهد
☘️
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
مانور با #موشک_رعد در آب های رودخانه کارون
قبل از #عملیات_ام_الرصاص

از سمت راست #علمداران_شهید_تخریب_لشگر_10
#شهید_پیام_پوررازقی
#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
#شهید_غلامرضا_زعفری
#موشک_رعد موشک های تحویلی به گردان های تخریب بود برای زدن #دژ
این موشک از ابداعات متخصصین تخریب در سال 63 بود که برای انهدام #دژ_های دشمن در #عملیات_بدر ساخته شد.
این سندهای تدبیر #رزمندگان_تخریبچی در دوران دفاع مقدس بود

❇️ #ویژه_نامه_عملیات_والفجر_8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
تصاویر از تجمع رزمندگان لشگر10 قبل از #عملیات_نصر_4
اردوگاه سردشت تابستان سال 1366
سخنرانی حاج آقا فضلی
جمعی از شهدای تخریب در تصویر مشاهده میشوند
#شهید_مهدی_ضیایی
#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
#شهید_اسدالله_اللهیاری
#شهید_حسن_جدی
#شهید_اصغر_رحیمی
#شهید_محمد_روشنی
#شهید_عبدالله_کهندل
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹

#تخریبچی_گمنام
#شهید_مجتبی_دقیقی
شهادت: #عملیات_کربلای_8
18 فروردین 1366
#شلمچه_غرب_کانال_ماهی

✍️✍️✍️ راوی:#جعفر_طهماسبی

برادرش حاج حسین دقیقی فرمانده ستاد لشگر بود و پارتی مجتبی شد. او هنوز از #تخریب_لشگر_نجف تسویه نکرده بود که به جمع رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) وارد شد.
چند روز به عید سال 66 مانده بود که #شهید_حاج_ناصر_اربابیان که اون موقع معاون #گردان_تخریب_لشگر_10بود یک رزمنده را به جمع گردان معرفی کرد.
در نگاه اول چهره اش خیلی دلنشین بود. او گفت من قبلا هم تخریب بودم. او به ما نگفت داغدار غم برادر شهیدش است که چند هفته ای از شهادتش میگذرد.
.هر چه دیدیم لبخند زیبا و ادب مثال زدنی مجتبی بود.
قبل از عید بچه ها از مرخصی اومدند و مجتبی به همراه تعدادی از بچه های تخریب به منطقه شلمچه برای شناسایی عملیات اعزام شدند.
شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) می‌دونست خانواده دقیقی دو تا شهید داده. به خاطر این موضوع به بچه ها سفارش کرد که خیلی مواظب مجتبی باشند.
بچه ها برای شناسایی یک شب در میون جلو می‌رفتند.
منطقه عملیاتی غرب کانال ماهی خیلی محدود بود. فاصله خاکریز ما با دشمن 150 متر بیشتر نبود و مدام دشمن توی خط آتش می‌ریخت.
دشمن چون نگران بود که رزمنده ها عملیات کنند مقابل خط خودش رو #مین پاشیده بود. یعنی نقطه‌ای نبود که مین روی زمین نباشه و چون فاصله خط نزدیک بود ترددها را به شدت زیر نظر داشت. بچه ها برای شناسایی که می‌رفتند با خطر رفتن روی مین مواجه بودند و هم ممکن بود تیر و ترکش بخورن. چون خط آروم نبود.

با این وجود بعضی از تیم های شناسایی از خاکریز دشمن عبور می‌کردند و به پشت دشمن برای شناسایی می‌رفتند.
هر شب که بچه‌ها مهیای رفتن می‌شدند، مجتبی التماس عالم رو می‌کرد که من هم همراه تیم های شناسایی راهی شوم. اما فرمانده‌هان اجازه نمی‌دادند. کار مجتبی شده بود تنظیم گزارش تیم‌های شناسایی. چون باید هر شب گزارش تیم‌های شناسایی ثبت می‌شد و برای فرماندهی لشگر ارسال می‌شد.
روز 17 فروردین 66 بود که #بچه_های_تخریب_لشگر_10 به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند.
مجتبی هرچه التماس کرد نگذاشتند با بچه ها وارد میدون مین بشه.
مجتبی کاملا به منطقه توجیه بود و راه کارها و معابر و حتی آرایش موانع و میدون مین دشمن رو دقیق میشناخت و توقع داشت که از او استفاده کنند.اما دستور بود و باید اجرا میکرد...
بچه ها رفتند و مجتبی در سنگر تخریب که در کنار قرارگاه تاکتیکی لشگربود در انتظار نشست...
مجتبی اون شب دائم ذکر میگفت و برای سلامتی و موفقیت بچه ها دعا میکرد.
ساعت حدود یک یا دو نیمه شب بود که عملیات با رمز یا صاحب الزمان (ع) شروع شد.
به دلیل فشار دشمن روی یکی از معبرهای ما که به نام #فاطمه_زهرا(س) نام گذاری شده بود قرار شد #گردان_زهیر(ع) وارد عملیات بشه و این بار چون همه بچه‌ها درگیر عملیات بودند، مجتبی جلو دوید و گفت من راه رو بلدم و گردان رو از معبر عبور می‌دهم. اینجا دیگه دست فرمانده‌ها بسته شد و مجتبی هم سر از پا نمی‌شناخت
#شهید_مجتبی_دقیقی در این عملیات برای همیشه #جاوید_الاثر شد و از معبری که با نام فاطمه زهرا سلام الله علیها بود به دیدار بانوی بی نشان شتافت.
#شهیدی_که_با_حلقوم_بریده_به_اربابش_سلام_داد
روحانی شهید
#حسن_آقاخانی
شهادت 8 بهمن 65
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

قبل از #عملیات_کربلای_4 بود که #شهید_حاج_ناصر_اربابیان معاون #گردان_تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع) من را دید و گفت جعفر: رفته بودم #پادگان_دو_کوهه و سری به تعاون لشگر27 حضرت رسول زدم و روحانی جوانی بود و سلام و علیکی کردیم و وقتی فهمید من از تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) هستم گفت : سلام ما رو به فلانی برسون .
گفتم اون کی بود گفت روحانی جوان و جمع و جوری به نام #حسن_آقای_آقاخانی بود.
گفتم حاج ناصر کارش رو درست میکردی و میاوردیش تخریب!!!!خیلی به درد ما میخوره.
این فضیه گذشت و خیلی دوست داشتم شهید حسن رو در جبهه و با لباس آخوندی ببینم اما این توفیق نشد و مشغول کار عملیات شدیم و حسن آقاخانی در مرحله پنجم #عملیات_کربلای_5 از شلمچه پرکشید..

شهید حسن درسته 18 سالش بیشتر نبود وقتی شهید شد اما به قول امام ره صدساله را یک شبه طی کرده بود و حکایت شهادت حسن موید این مطلب است.

خاطره ای از #نحوه_شهادت_شهید_حسن_آقاخانی بر سرزبانهاست که این مطلب را بنده از 3 نفر بلاواسطه شنیدم
که... شهید حسن با گلوله توپ مستقیم دشمن سر از پیکرش جدا میشود و بدن بی سرچند قدمی برمیدارد و از حلقوم بریده صدای حسن را میشنوند که میگوید. السلام علیک یا اباعبدالله

1- از آقای صالحی خوانساری یکی از منبری های معروف تهران که ایشان از فرزندشان که با شهید حسن در یک حوزه علمیه درس میخواندند و درجبهه همراه ایشان بوده

2- از مداح اهل بیت حاج محمدرضا غلامرضا زاده که با دعای کمیلش پشت بقیع و دعای عرفه در عرفات شناخته شده است که ایشان هم در تبلیغات لشگر27 از نزدیک این شهید را میشناختند

3- ازمداح اهل بیت حاج جواد علی گلی که ایشان مسوول تبلیغات ل27 بودند و از نزدیک شاهد شهادت این عزیز بودند .

و این خاطره را به روایت حاج جواد علی گلی میخوانید.
امام جماعت واحد تعاون لشگر27 حضرت رسول (ص) بود. بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی، روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق در شلمچه شهدا رو منتقل می کرد عقب، توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد. من چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد» از سر بریده شده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله»

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@golzarshohada