من آن سکوت شبام، که صدای دل تو را میشنود؛ تو همان نوری هستی که در تاریکی ها میتابد؛ زندگی یک سفر است پراز پیچ وخم، یاد تو هرلحظه با من است مانند سایهای که هرگز جدا نمیشود؛ چشمانت دریایی از رازهاست، ودنیا تنها باصدای قلبهای ما زنده است؛ با لبخندت قلبم به تپش میافتد، ودر آغوش تو زمان متوقف میشود؛ هرنگاهت قصهای ناگفته دارد، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؛ عشق تو روح را نوازش میدهد،مثل خوابیدن درآغوش خیال...