Смотреть в Telegram
دنیای تاریک زیر دوش حمام چشمش را بسته بود تا کفِ شامپو چشمش را نسوزاند. سرش را که شست، چشم‌باز کرد. اما همه‌جا در تاریکی مطلق فرورفته بود. اعصابش از قطعی روزانهٔ برق به هم ریخت. به هر زحمتی بود خودش را شست و به این اندیشید که اگر دنیا تاریک بود، چقدر زندگی‌کردن سخت می‌شد. از حمام بیرون آمد، اما همه‌جا همچنان تاریک بود. کورمال‌کورمال خودش را به آشپزخانه رساند و از همسرش پرسید: - مهسا، تو هم همه‌جا را تاریک می‌بینی؟ مهسا با تعجب نگاهش کرد و گفت: - وسطِ روز چرا باید همه‌جا را تاریک ببینم؟ مرد وحشت‌زده چند بار پلک زد. چشمانش را مالید. چند لحظه چشمش را بست، اما فایده‌ای نداشت. او به دنیای تاریکی پرت شده بود. #giyaband #داستانک
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств