من و نوشتن
گاهی از این میترسم که نکند من عاشق نوشتن نیستم و ادای آدمهای عاشق را در میآورم. نکند از نوشتن فقط به دنبالِ کسبِ اسم و رسمی هستم که شاید در آینده نصیبم شود. این چند روز آنقدر کار ریخته بود سرم که احساس میکردم تا خرخره افتادهام در باتلاق کارهای نکرده.
از صبح که چشم باز میکردم، تا نیمهشب درگیر بودم. کلِ روز را پشتِ میز خیاطی مینشستم. همهی فکر و ذکرم این بود که وقتی برای نوشتن ندارم. دلم پر میکشید برای نوشتن. انگار از خوردن هم منع شده بودم. حتی امروز از صبح تا الان که ساعت یک شب است، به جز چند قاشق برنج چیزی نخوردم. اصلا گرسنهام نمیشود.
وقتی نمینویسم، معدهام اعتصاب میکند و من چقدر ذوق میکنم و خوشحال میشوم. چون این یعنی اینکه من عاشق نوشتن هستم. یعنی اینکه به نوشتن جنون دارم و چقدر مجنون بودن در این راه شیرین است. حالا همهی خسگیها از تنم بیرون رفت.
#giyaband
#پارهنویسی