Смотреть в Telegram
چرا دروغگو شده‌ام این روزها هرچه بگویم، برعکس آن می‌شود. اگر بگویم روز است، شب می‌شود. اگر بگویم آسمان آفتابی است، ابری می‌شود. اگرچه توجهی نمی‌کنم؛ اما دخترم بارها گفته که دروغگو هستم. از من می‌پرسد: - چرا می‌خواییم بریم بیرون؟ می‌گویم برای خرید. خوشحال می‌شود. اما وقتی از خانه بیرون می‌زنیم، اتفاقی می‌افتد یا کاری پیش می‌آید که فرصت خرید پیدا نمی‌کنیم. عصبانی می‌شود. خیال می‌کند من او را فریب داده‌ام. می‌گویم وقتی مدرسه تعطیل شد و دنبالت آمدم، برایت بستنی می‌خرم. اما هوا به‌یک‌باره چنان سرد می‌شود که اگر بستی بخریم، مضحک به نظر می‌آید. گذشته از این نگران سلامتی‌اش می‌شوم و می‌ترسم گلودرد بگیرد. باز عصبانی می‌شود و می‌گوید دروغ گفتم. می‌گویم بعد از یک ساعت دیگر تلفن همراهم را به تو می‌دهم. اما یادداشتم طولانی می‌شود و یک ساعت و نیم طول می‌کشد. باز خیال می‌کند من به او دروغ گفته‌ام. در این مدت بدون اینکه خودم بدانم، از این دروغ‌ها زیاد گفته‌ام. حتی به خودم. از شب برنامه می‌چینم که از فردا داستانم را ادامه بدهم. فلان یادداشت را بنویسم. فلان فیلم را تماشا کنم. کتابی را که دانلود کرده‌ام بخوانم. فلان پادکست را گوش بدهم. لباس مشتری را کامل کنم. از وبگاه فردی دیدن کنم و.‌‌... اما فردا وقتی روز روبه‌پایان رفت، یاد برنامه‌ام می‌افتم. فرصت برای انجام آن از دست می‌رود و باوجدان درد به رختخواب می‌روم و احساس می‌کنم خودم را هم فریب داده‌ام. منِ درون هم شروع به سرزنش می‌کند. به دوستی می‌گویم در وبینارش شرکت می‌کنم اما وقتی یادم می‌آید که جلسه تمام شده باشد. آن دوست هم خیال می‌کند دروغ گفته‌ام و به حرفم عمل نکرده‌ام. دلخور می‌شود. سرسنگین می‌شود. کانالم را ترک می‌کند. به کسی قول می‌دهم با او بیرون بروم، اما وقتی به آن فکر می‌کنم می‌بینم اصلاً به صلاح نیست بیرون برویم. خبر می‌دهم که نمی‌آیم. ناراحت می‌شود. بلاک می‌کند. قهر می‌کند و می‌رود. می‌گوید من اهل عمل نیستم. فقط بلدم قولِ بیهوده بدهم. می‌گوید به‌جای آموختن نوشتن، بروم و درس عمل‌کردن یاد بگیرم. راستی از کی دروغگو شدم؟ از کی اهل عمل نیستم و دیگر به حرف‌هایم عمل نمی‌کنم. چرا هیچ‌چیز آن طور که من می‌خواهم نمی‌شود. چرا وقتی منفعت دیگران را در نظر می‌گیرم، آدمی می‌شوم که حرف و عملم یکی نیست. روزهایم مثل گل‌های پیچک روی دیوار باغ‌ها به هم گره‌خورده و من توان باز کردن گره‌ها را ندارم. قلبم اغلب پر از آشوب است و چه کسی از دلِ پر از آشوبم خبر دارد. #giyaband #یادداشت‌نویسی
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств