🩸وقتی که صدیقه کبری نگذاشت مولا علی «علیهماالسلام» را به مسجد ببرند، «چند نفر» و «چگونه» آن مظلومه را میزدند...
گزارشهای دردناکی از این واقعه نقل شده که چند مورد از آن ها را با قلمی لرزان نقل میکنیم:
📜 أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ. ▪️قنفذ (غلام عمر) به دستور او با غلاف شمشیر ضربهای محکم بر آن بانوی مظلومه زد.(۱)
📜 فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا ▪️قنفذ، با ضربهای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به میان در و دیوار خانه پرت کرد که در اثر این ضربه، یکی از دندههای پهلوی آن مظلومه شکست.(۲)
📜 ضَرَبَها قُنفُذ عَلَى وَجهِها و أصابَ عَينَها ▪️قنفذ ضربهای به صورت آن حضرت زد که در اثر آن ضربه چشم آن مظلومه مجروح شد.(۳)
📜 ضَرَبَها خالدُ بنِ الوَليدِ بِنَعلِ السّيف ▪️خالد بن ولید با غلاف شمشیر آن بانوی مظلومه را کتک زد.(۴)
📜 ضََربَها المُغیرةُ حتّی أدمٰاها ▪️مغیره آنقدر آن حضرت را کتک زد که خون از جسم شریفش جاری شد.(۵)
📜 فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا ▪️عمر، شمشیرش را در حالی که در غلاف بود، بالا برد و آن را محکم به پهلوی آن حضرت زد؛ آن مظلومه نالهای کشید که عمر باز با تازیانهاش بر روی دست آن حضرت زد.(۶)
📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمِها! ▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانهها بر جسم شریف آن حضرت فرود میآمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۷)
📜در اثر آن ضربت هائى كه به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد شد آن حضرت غش كرد.(۸)
📚(۱)دلائل الإمامة ص۱۳۵ 📚(۲)کتاب سلیم بن قیس،ص۸۵ 📚(۳)سیرة الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۱۳۲ 📚(۴)موسوعة الکبری، ج۱۰ ص۳۷۵ 📚(۵)الاحتجاج ج۱ ص۱۸۱(با اندکی تفاوت) 📚(۶)کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴ 📚(۷)مؤتمر علماء بغداد ص۶۳ 📚(۸)جنة العاصمة،میرجهانی، ص۲۵۲
🔺يا سلمانُ حُبُّ فاطمةَ يَنْفَعُ في مائةِ مَوطنٍ ايسَرُ تلكَ المواطنِ: الموتُ و القبرُ و الميزانُ و المحشرُ و الصراطُ و المحاسبةُ.
🔻اي سلمان محبت فاطمه و دوست داشتن او در صد موقف و جايگاه از مواقف قيامت سودمند است، آسان ترين اين مواقف: مرگ و قبر و ميزان و محشر و (پل) صراط و موقف محاسبه اعمال است.
🔻ای عمار وقتی فاطمه را بر جایگاه شستنش قرار دادم دریافتم که دنده ای از دنده هایش شکسته و پهلویش از ضربه تازیانه سیاه شده بود. اما او این موضوع را از ترس اینکه من غمگین شوم ، ازمن مخفی نمود.
📌 امام کاظم علیه السلام با اشک فرمود: حجاب الهی هتک شد....
🔴امام کاظم علیه السلام فرمودند: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در آخرین ساعات عمر شریف خود انصار را به حضور طلبید و با تأکید بر لزوم تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام فرمود:
🔻... ای جماعت انصار! ای کسانی که در اینجا حاضرید، گوش فرا دهید:
🔻خدا را در نظر بگيريد در مورد اهل بيت عليهم السلام من كه چراغهايى در تاريكىها مىباشند و مخزن دانش و سرچشمههاى حكمتند و آرامگاه فرشتگان و از آنها ولی و وارث من است و برای من همان چیزی است که هارون بود به موسی
🔻 (هنگامی که حضرت علی علیه السلام فاطمه زهرا را دفن نمود) ... وقتی دست مبارك از خاك قبر برافشاند، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد و سيلاب اشك را بر گونه هایش جارى ساخت، سپس رو به جانب قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت: «اى رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبه ات و نور ديده ات و زائرت و كسى كه در آرامگاه تو در ميان خاك آرمیده است. همان كسی كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است. يا رسول اللَّه صبرم در فراق دختر برگزيده ات كم شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستى گرائيده. به راستى كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. ... و به زودى دختر تو از همدستى امّتت عليه من و غصب حقّ خودش به تو گزارش میدهد، پس احوال را از او جويا شو، كه بسى غمهاى سوزانى كه در سينه داشت و راهى براى پخش آن نمی يافت، اما به زودى بازگو خواهد نمود، و البتّه خداوند داورى میكند و او بهترين داوران است.
🔴در ساعات آخر، اين گونه علي عليه السلام را از شهادت و مرگ خويش خبر داد:
🔺"يا اَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله في قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْاَبْيَضِ فَلَمَّا رَاني قالَ صلي الله عليه وآله: "هَلُمّي اِلَيَّ يا بُنَيَّةَ فَاِنّي اِلَيْكِ مُشْتاقٌ" فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّي لَاَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ اِلي لِقائِكَ، فَقالَ: "اَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدي " وَهُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفي لِما عاهَدَ؛
🔻اي ابا الحسن! در همين ساعت به خواب رفتم. حبيبم رسول خدا را در قصري از مرواريد سفيد ديدم. پس زماني كه مرا ديد، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتياق من براي زيارت و ملاقات شما شديدتر است. در اين هنگام [پدرم ] فرمود: "تو امشب در پيش من خواهي بود." و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا مي كند.
🔴از سليم بن قيس نقل شده است كه: عمر بن خطاب در يك سال نصب حقوق همه كارگزارانش را به عنوان غرامت (و كمبود بودجه و ماليات) برداشت، ولى حقوق قنفذ را به طور كامل پرداخت كرد
▪️سليم می گويد: به مسجد رسول خدا رفتم گروهى نشسته بودند، كه اكثر آنها از بنى هاشم بودند و برخی از یاران خاص امام علی(ع) مانند: سلمان ، ابوذر، مقداد ، محمدبن ابی بکر و... نیز در انجا حاضر بودند، در اين جلسه عباس عموى پيامبر به على گفت: چرا عمر مانند كارگزارانش از حقوق قنفذ كم نكرد؟ حضرت على عليه السلام به اطراف خود نگاه كرد و سپس قطرات اشك از چشمانش سرازيز شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود:
🔺حقوق قنذ را كم نكرد، تا از او تشكر نمايد به خاطر ضربت تازيانه اى كه او بر فاطمه نواخته بود كه وقتى فاطمه از دنيا رفت، اثر آن تازيان در بازوى او وجود داشت و همانند بازو بند، نمايان بود.
📖 سلیم بن قیس ص 223 و 224 📖 بحار الانوار ج 30 ص 302 📖 کلبه احزان ص 173
🎙از جمله ادعیه صدّیقه کبری «سلاماللّهعلیها» در مثل این ایّام...
🔴در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمودند: وقتی که بیماری حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شدّت گرفت، از جمله دعاهایی که هنگام شِکوه به درگاه الهی، بر زبان جاری مینمود، این بود که میفرمود:
🔺« یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ فَأَغِثْنِی؛ اللَّهُمَّ زَحْزِحْنِی عَنِ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَبِی مُحَمَّدٍ » 🔻یا حیُّ یا قیّوم، به واسطه رحمتت، از تو یاری میطلبم پس مرا یاری فرما! پروردگارا، مرا از آتش جهنم دور نگه دار و به بهشت وارد گردان و به پدرم محمّد صلیاللهعلیهوآله ملحق گردان؛
▪️ امیرالمؤمنین علیهالسلام با شنیدن این جملات، به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرمودند: خداوند تو را عافیت داده و نگه میدارد.
▫️اما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرمود:
🔺یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَسْرَعَ اللَّحَاقَ بِاللَّهِ 🔻ای اباالحسن، پیوستن من به خدا چه سریع اتفاق میافتد...
📌جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمومنین علیهالسلام در مسیر بازگشت به خانه ...
🔴در نقلها آمده است: بعد از آنکه امیرالمومنین علیهالسلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام از مسجد خارج شدند،
🔺فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ 🔻تا نگاه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانههای امیرالمومنین علیهالسلام گذاشتند و آنها را میبوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانههای مولا باقی مانده بود) و میفرمودند:
🔺رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن! 🔻جان من فدای جانت شود! من پیشمرگت بشوم یا ابا الحسن!
🔺اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك 🔺من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ.
🔺فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا 🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند.
🔴از جمله ادعیه صدّیقه کبری «سلاماللّهعلیها» در مثل این ایّام...
📍در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمودند: وقتی که بیماری حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شدّت گرفت، از جمله دعاهایی که هنگام شِکوه به درگاه الهی، بر زبان جاری مینمود، این بود که میفرمود:
🔺« یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ فَأَغِثْنِی؛ اللَّهُمَّ زَحْزِحْنِی عَنِ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَبِی مُحَمَّدٍ » 🔺یا حیُّ یا قیّوم، به واسطه رحمتت، از تو یاری میطلبم پس مرا یاری فرما! پروردگارا، مرا از آتش جهنم دور نگه دار و به بهشت وارد گردان و به پدرم محمّد صلیاللهعلیهوآله ملحق گردان؛
▪️ امیرالمؤمنین علیهالسلام با شنیدن این جملات، به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرمودند: خداوند تو را عافیت داده و نگه میدارد.
▫️اما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرمود:
🔺یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَسْرَعَ اللَّحَاقَ بِاللَّهِ 🔻ای اباالحسن، پیوستن من به خدا چه سریع اتفاق میافتد...
🔻و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب مى كنند، او را مى زنند در حالى كه حامل و باردار است به حريم و منزلش بدون اذن وى داخل شده و افراد پست و فرومايه او را رنجور مى نمايند و وى مانع و دافعى نيافته و بدنبال ضرب و كتكى كه مى خورد حملش سقط شده و از ناحيه آن فوت و رحلت مى كند.
📖کامل الزيارات، صص 332- 333 📖بحارالانوار، ج 28، ص 61.
🔻روزى فاطمه زهرا(س) فرمود: دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم. و چون این سخن به گوش بلال رسید، مشغول گفتن اذان شد. هنگامى كه بلال دو مرتبه گفت: اللَّه اكبر، حضرت فاطمه(س) به یاد روزگار پدرش رسول خدا افتاد و نتوانست از گریه خوددارى نماید. و زمانى كه بلال گفت: اشهد أن محمّدا رسول اللَّه، فاطمه علیها السّلام صیحه اى زد و با صورت خود سقوط و غش كرد!! مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خوددارى كن! زیرا فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) رحلت كرد. مردم فكر كردند كه فاطمه(س) از دار دنیا رفته است! بلال اذان را تمام نكرده قطع نمود. پس از آنكه فاطمه زهرا(س) به هوش آمد به بلال گفت: اذان را تمام كن. ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت گفت: اى برترین زنان! من از اینكه هر گاه صداى اذان مرا میشنوى و این همه ناراحت میشوى میترسم. لذا حضرت فاطمه علیها السّلام وى را معاف نمود.
📖من لا یحضره الفقیه، ج 3 ص 137- شیخ صدوق 📖روضة الواعظین، ص 181. بن قتال نیشابوری
📍فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با چه حالی بر سر قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حاضر شدند ...
🔴در نقلی آمده است: در آخرین روزهای عمر شریف حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود که در یکی از شبها به امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند: اگر شما اجازه بدهید میخواهم بر سر قبر پدرم بروم تا قبل از رفتنم از این دنیا با او وداع کرده باشم؛ چرا که وقت جدایی دیگر نزدیک شده است ای پسرعمو.
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند:
🔺 إنّكِ بِهٰذِهِ الحالةِ لَم تَستَطيعِي القِيام!؟ 🔻 شما با این حال حتی توانایی ایستادن را هم نداری؟
▪️ صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: چارهای نیست دیگر؛ پس به پا خواستند و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله راه افتادند.
🔺فَتارةً تَقومُ و تارةً تَطيح،حتّى وَصلَتْ إلىٰ قَبرِ رَسولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله وَ مَعَها علیّ علیهالسلام 🔻 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در بین راه مکرّر زمین میخورد و باز بلند میشد تا اینکه به قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسید.
🔺 فَلَمّا نَظَرَتْ إلىٰ القَبرِ أنَّتْ أنّةً تَزَلزَلتْ لَها الأرَضين 🔻 پس همینکه نگاهش به قبر پدر افتاد چنان نالهای زدند که زمین به لرزه افتاد.
🔺 و قالت: يا أبتاه! سَكنتَ التُرابَ و فارَقتَ الأحبابَ و أسلَمتَنا لِلخُطوبِ و فَوادحِ الكُروبِ و بَكَتْ حتّى اِنصَدَعَ قَلبُها. 🔺 سپس فرمودند: ای پدرجان! ساکن خاکها شده ای و از دوستان جدا شدهای و ما را تسلیم سختی ها و مصیبتها نمودی؟! سپس آنچنان گریستند که نزدیک بود قلب آن حضرت از هم پاشیده شود.
▪️امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: زهرای من! کم گریه کن که می ترسم خودت را با این گریه ها از بین ببری؟!
▫️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: ای پسر عمو! مرا معذور بدار؛ چرا که فراق و خصوصا فراق پدرم، بد کامم را تلخ نموده است.
🔺 ثُمّ أخَذَتْ قَبضةً مِنْ صَعيدِ قَبرهِ الشّريف و وَضعَتْها علىٰ أَنفِها و عَينِها و شَمَّتْها، و أنشَأتْ عليهاالسّلام: 🔺 سپس آن بانوی مکرمه مشتی از خاک قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را برداشته و روی چشم ها گذارده و بوییدند و اشعاری چنین فرمودند:
📍وقتیکه رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله»، در زمان حیات خود، روضه دخترشان فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» را میخوانند ...
🔴ابن عباس گوید: روزی در محضر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نشسته بودیم؛ سخن از اهلبیت آن حضرت به میان آمد تا رسیدند به دخترشان فاطمه سلاماللهعلیها فرمودند:
▪️وقتی که فاطمه عليهاالسلام را دیدم، به یاد اتفاقاتی افتادم که پس از من بر او روا میدارند؛
🔺کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا 🔻گویی من دارم میبینم که به خانه او بی توجهی شده و حرمتش زیر پا گذاشته شده و حقوقش غضب شده و از ارثش محروم میشود.
🔺وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ 🔻و پهلویش شکسته و جنینش سقط میشود و او فریاد برمیآورد که یا محمداه! و جوابی نمیشنود و استغاثه میکند و کسی به دادش نمیرسد.
▫️... سپس درد او آغاز شده و شدت میگیرد. پس خداوند عزّوجلّ مریم دختر عمران را به پرستاری او میفرستد تا در هنگام مریضی مؤنس او باشد.
▪️او در آن زمان میگوید: پروردگارا! دیگر از زندگی ملول شدهام و از اهل دنیا خسته شدهام؛ مرا به پدرم ملحق نما! و خداوند عزّوجلّ وی را به من ملحق میسازد و او اولین کسی است که از میان اهل بیتم به من میپیوندد.
🔺فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً 🔻و با حالی غمگین و مصیبت زده و غم دیده و غصب شده از حق و کشته شده، پیش من میآید.
🔺فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَیْهَا حَتَّی أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِینَ 🔻و آن گاه است که من میگویم: خدایا بر کسی که به وی ظلم کرده لعنت فرست و کسی که حقش را غصب کرده را عقوبت فرما و کسی که او را ذلیل نموده خوار گردان و آن کسی که پهلوی وی را شکسته و موجب سقط بچه او شده را تا ابد در آتش جهنم گرفتار کن! در آن هنگام فرشتگان آمین میگویند.
📍امیرالمؤمنین علیهالسلام، خودش این روزها از بانوی خانهاش پرستاری میکند ...
🔴در روایتی امام حسین علیهالسلام فرمودند: هنگامی که فاطمه دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیمار شد، به امیرالمومنین علی علیه السلام وصیت کرد که موضوع بیماری وی را مخفی بدارد و هیچ کس را از بیماری او با خبر نکند.مولا علی علیهالسّلام نیز به وصیت او عمل کرد.
🔺وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ 🔺حضرت امیرالمومنین علیهالسلام خودش پرستاری فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را عهده دار بود و اسماء بنت عمیس _ که خدا او را رحمت کند _ طبق سفارش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، در امر پرستاری به مولا علی علیهالسلام یاری میرساند.
📍ایسلمان ! فاطمه «سلاماللهعلیها» را دریاب؛ که اگر نفرین کند ، مدينه اهلش را میبلعد...
🔴در روایت آمده است: وقتی که امیرالمومنین علی علیهالسلام را از خانه خارج کردند، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها (به مسجد) آمد و خطاب به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر! آیا میخواهی مرا بیوه کنی؟
🔺 وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَ جَیْبِی وَ لَآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَی رَبِّی 🔻به خدا سوگند اگر علی علیهالسلام را رها نکنی، موهایم را پریشان کرده و پیراهن خود را پاره میکنم و بر سر قبر پدرم میروم و به سوی پروردگارم ناله بر میآورم.
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفت و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله راه افتاد.
▫️ در اینجا بود امیرالمؤمنین علیهالسلام (در حالی که با طناب دست و پایش بسته بود و گردن مبارکش به زیر تیغ عمر بود)، به سلمان فرمود :
🔺أَدْرِکْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی أَرَی جَنْبَتَیِ الْمَدِینَةِ تُکْفَئَانِ 🔻دختر محمد «صلی الله علیه و آله»، را دریاب؛ دارم میبینم که دو طرف مدینه دارد بر روی هم قرار میگیرد [کنایه از اینکه مدینه دارد زیر و رو میشود]
🔺وَ اللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَی رَبِّهَا لَا یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَةِ أَنْ یُخْسَفَ بِهَا وَ بِمَنْ فِیهَا 🔻به خدا سوگند اگر او موهایش را پریشان کرده و پیراهن خود را پاره کند و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، در اندک زمانی، مدینه تمام کسانی که در آن هستند را خواهد بلعید.
🔴 سلمان، خود را به ایشان رساند و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است؛ برگردید!
🔻ای سلمان! اینها میخواهند علی علیهالسلام را بکشند، من نمیتوانم صبر کنم، پس بگذار بر سر قبر پدرم بروم و موهایم را پریشان کرده و پیراهنم را پاره کنم و به سوی پروردگارم ناله برآورم.
🔴سلمان گفت: من میترسم که زمین، مدینه را در خود فرو ببرد، علی علیهالسلام مرا پیش شما فرستاده تا به شما بگویم که به خاطر او به خانه برگردید و از این کار منصرف شوید.
▪️صدیقه کبری سلاماللّهعلیها (تا اسم مولا علی علیهالسلام را شنیدند) فرمودند:
📍به خدا قسم دیدم که دیوارهای مسجد از جا کنده شد ...
🔺به نقل کتاب شریف «الإحتجاج»: امام صادق علیهالسلام فرمودند: هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام را از منزلشان بیرون کشیدند، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از خانه بیرون آمدند و تمام زنان بنی هاشم نیز با او بیرون آمدند و رفتند تا به نزدیک قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسیدند. در آن هنگام رو به آن جماعت غاصب نموده و فرمودند:
🔺خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی 🔻پسر عمویم را رها کنید، قسم به آن خدایی که محمد صلیاللهعلیهوآله را به حق برانگیخت اگر او را رها نکنید، گیسوان خود را پریشان میکنم
🔺وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّه عَلَی رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی 🔻و پیراهن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بر سر افکنده و به درگاه خداوند تبارک و تعالی فریاد برمیآورم.
▪️یقین بدانید که ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامیتر نبود و بچهی آن ناقه نیز در نزد خدا از فرزندان من گرامیتر نبود.
🔻من نزدیک ایشان [فاطمه زهرا سلاماللهعلیها] ایستاده بودم، به خدا سوگند دیدم که پایه دیوارهای مسجد از جا کنده شد، به طوری که اگر کسی میخواست، میتوانست از زیر آن بگذرد.