■~جگر گل [خوانشی از یک سروده]
درود به شاعر فحل و مدیر فاضل و دوستان فرزانه
●~با شعری در قالب قصیده مواجهیم ، در ۲۳ بیت بر وزن ِ مفتعلن مفتعلن فاعلن
قافیه :
مصوت کوتاه فتحه +،صامت ق
مصوت کوتاه ضمه +صامت ق
گویا شاعر در وسط قصیده تجدید مطلع کرده است ، یک بیت مُصرّع (عنق، عُق) اورده و قافیه را دگرگون کرده است
●~درونمایه ی شعر، روایتی است از شیخ متعصب کج فهم و آلوده دامن که خود را آمر به معروف وناهی از منکر می دانست.
صفات شیخ در این سروده:
فریبکار، زن باره، ریا،عبوس بودن، خوش نشین
این مفهوم در ادب پارسی نمونه های بسیار دارد
نمونه ای از ملک الشعرای بهار ذکر می کنم که
زن بارگی شیخ را عیان کرده است
دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب
روشن نموده شهر به نور جمال خویش
می خواند درس قرآن در پیش شیخ شهر
وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش
حافظ اینان را حیوانی خوانده که پاردمش
دراز است و لقمه ی شبهه می خورد
صوفی ِ شهر بین که چون لقمه ی شبهه می خورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
صوفی شهر هم تشبه به شیخ یافته است
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد وسالوس، مسلمان نشود
تازگی این متن ، کاربرد اصطلاحات عامیانه است : دمق ، مشتلق
●~زبان : اصولا شعر را بازی زبانی دانسته اند
کلمات در این سروده روشن_تاریک اند : عبق
تتق
جملات در پاره ای از موارد فصیح نیستند
مثلا نفرت و انباشته ( انباشته از نفرت) نباید با واو بیاید باید با نقش نمای اضافی این دو کلمه
با هم پیوند بخورند
برجلو : باید گفته شود به جلو
نیز کاربرد ناشیانه ی ضرب المثل: هرچه بگندد نمکش می زنند
●~تصویر سازی
در این باب غنی است
عرق : آرایه ی استخدام( در پیوند با تندو سراسیمه، و شراب)
جگر گل ، خار : به ترتیب استعاره از مردم و شیخ ( نیز مار و وزغ)
ترکیب جگر گل هم از نوع تشخیص است
تضمین: ایه ی فران
تضاد : پیر خرد ، کودک جان
●~موخره : شعر اگرچه ، به اعتبار مفهوم
روشن بود ، باز ارتباط چند چیز بر من دانسته نشد؛ مثلا احکام سخت و دندان لق یا نسبت ِ عمامه با چُپُق و.....
برای شاعر بالندگی آرزومندم
#باقرپسند_محموددوازدهم خرداد۱۴۰۳