مسافر
گامهای تند زمان
زیر بارش آرام باران
ته سیگار انتظار تلخ
لهیده از حجم خیال تو
عطر قهوهی تلخ تنت
عقربهی رقصان بیقرار دیوار
آخرین لحظهی دیدار
دستهای خونسرد بلاتکلیف
خشم مشت شده در گلو
مسافری با کارت پرواز
آنسوی خط عبور
سالن آشوبزدهی فرودگاه
حرفهای همیشه نامفهوم
گم شده در هیاهوی
لایههای سنگین ناامیدی
در ازدحام کافهی ترانزیت
صدای هق هق قهوه ساز
آغاز غربت از خود
#سدا_آذریان
@fryade_sokout