یافتن یک کنشگر روانی که ارضاي خودشیفته از خود آرمانی را تضمین می کند و به همین منظور دائماً بر خود بالفعل نظارت دارد و با آن آرمان می سنجدش، نباید مایه شگفتی ما باشد. اگر چنین کنشگري وجود نداشته باشد، امکان ندارد بتوانیم آن را کشف کنیم، بلکه فقط میتوانیم آن را تشخیص دهیم، زیرا می توان اندیشید که آنچه «وجدان» می نامیم واجد همان خصوصیات لازم است. تشخیص این کنشگر روانی امکان فهم این توهم را که به اصطلاح «مورد توجه دیگران هستیم» یا به تعبیر درستتر «دیگران ما را زیر نظر دارند» برایمان فراهم میکند. توهم یادشده از جمله نشانه هاي بارز بیماریهاي پارانویایی است و می تواند به صورت یک بیماري مجزّا و یا همراه با روانرنجوريِ انتقال رخ بدهد. بیمار مبتلا به این توهم شکوه میکند که دیگران همه افکار او را میدانند و ناظر و مراقب اَعمالش هستند. از صداهایی که مشخصاً با ضمیر سوم شخص با بیمار صحبت می کنند «آن زن حالا باز هم دارد به این موضوع فکر میکند» ، «آن مرد الآن دارد بیرون میرود» ، او به کارکرد این کنشگر پی می برد. این شکوه، موجه و مبین یک حقیقت است. چنین نهاد قدرتمندي که ما را زیر نظر دارد، افکارمان را کشف میکند و همه مقصودهایمان را به باد انتقاد میگیرد، واقعاً وجود دارد. در واقع، این نهاد به طور معمول در تک تک ما وجود دارد.
پیش درآمدی بر خودشیفتگی ، زیگموند فروید
ترجمه حسین پاینده
#فرویدیسم #روانکاوی
@freuddism