Смотреть в Telegram
تولید یک مساله‌ی فنی نیست! برخی با تصور دفاع از تجارت آزاد فکر می‌کنند مساله‌ی اصلی در اقتصاد مبادله‌ست نه تولید «چون تولید که یک فرآیند فنی از ترکیب عوامل تولید بیشتر نیست و چندان مشکلی ندارد.» البته منظور نویسنده از تولید همان فرمول ساده‌ای است که در متون درسی اقتصاد طوطی‌وار تکرار می‌کنند: Q=f(K,L). یعنی تولید تابعی از کار و سرمایه. و منظور از مبادله نیز گویا نوعی بازاریابی با هدف جلب مشتری و تقاضای مناسب برای محصولی است که توان تولیدش وجود دارد اما تقاضا برای آن نیست. «تولیدی که نتوان فروخت» به چه درد می‌خورد؟ به بیان روشن‌تر، از دید نویسنده‌ی مطلب، مساله‌ی اصلی در اقتصاد تقاضاست نه عرضه – چقدر این جمله آشناست! در این تلقی دو خطای مهلک وجود دارد که کوتاه به آن اشاره خواهد رفت. نخست اینکه تولید در جامعه به مقوله‌ای فنی فروکاسته شده و‌ سویه‌ی اقتصادی آن که از قضا بسیار حائز اهمیت است به‌کل نادیده گرفته شده است. اساسا اگر تولید را تکنولوژی ترکیب کار و سرمایه بدانیم پس تئوری تولید در اقتصاد با چه هدفی طرح شده است؟ بدیهی است که هر گاه در علم اقتصاد از تولید صحبت می‌کنیم منظورمان تولید به‌صرفه و اقتصادی است. و تمام دعوا بر سر همین صفت «به‌صرفه» یا «اقتصادی» است. به بیان دیگر، در نظریه‌ی اقتصادی، حیث و سویه‌ی اقتصادی کالاها اهمیت دارند نه وضع فیزیکی آنها. یک تکنیسین یا متخصص فنی به شما می‌گوید با فلان حجم از ماشین‌آلات و نهاده و فلان تعداد نفر-ساعت می‌توان فلان حجم فیزیکی از کالای مد نظر را تولید کرد ولی هیچگاه نمی‌تواند بگوید که تولید انجام گرفته اقتصادی هم هست یا نه (دقت کنیم که خروجی محاسبات فنی مقادیر فیزیکی و در مورد افراد نفر-ساعت است). اینکه از نظر اقتصادی چقدر تولید کنید را قیمت‌ها به شما می‌گویند نه مهندسان و اقتصاددانان قلابی. بنابراین، چگونه تولید کردن می‌شود مساله‌ای فنی ولی چقدر تولید کردن مساله‌ای اقتصادی است و پاسخ به این «چقدر»ها را ساختار قیمت‌ها به ما می‌دهند - و نه قیمت یک محصول خاص. بنابراین، تولید در معنایی که ما از آن صحبت می‌کنیم، یعنی تولید در اقتصاد پیچیده‌ای در حد یک کشور، با ساختار قیمت رابطه ضروری دارد. در واقع، در اقتصاد تحت تقسیم کار پیچیده شما برای خودتان تولید نمی‌کنید، بلکه تولید از ابتدا برای دیگری است؛ آن هم دیگریِ ناشناس! از این منظر، مبادله شرط تولید اقتصادی است نه امری جدا. پس چرا تولید از دید اهالی علم اقتصاد غالبا به یک ترکیب فنی فروکاسته می‌شود؟ جواب این سوال ناشی از این خطای مهلک روش‌شناسانه است که واحد تحلیل تولید که در دنیای شدیدا ساده‌سازی‌شده‌ی اقتصاد خرد بنگاه بوده به تولید کل جامعه تعمیم داده می‌شود. به عبارت دیگر، اقتصاددانان وقتی می‌خواهند در مورد تولید کل یک اقتصاد بحث کنند تابع تولید یک بنگاه را با هدف سادگی کار به شیوه‌ای‌ یکسان برای کل اقتصاد نیز به کار می‌برند. در واقع، تولید در یک جامعه همانند تولید رابینسون کروزوئه در نظر گرفته می‌شود. در این ساده‌سازی اتفاق مهمی رخ می‌دهد. مساله‌ی اقتصادی جامعه تبدیل به یک مساله‌ی بهینه‌ی مهندسی می‌شود. به این ترتیب، تولید در یک جامعه تحت تقسیم پیچیده‌ی کار به تابعی از عوامل همگن تقلیل یافته و بهینه‌گر اعظم (همان ‌برادر بزرگ اُروِلی) آن بالا نشسته تا با چند عملیات ساده‌ی ریاضی بگوید چگونه به آن حد بهینه می‌توان دست یافت. جامعه به مثابه‌ی بنگاه؛ اقتصاد به مثابه‌ی سوسیالیسم.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств