🔴 #ناگفتههای جدید
#نجفی از قتل
#میترا_استاد...
#فریننیوز 🆔 @farinnews🔹محمدعلی
نجفی، شهردار پیشین پایتخت و متهم به قتل همسر دومش میترا استاد در دادگاه گفت:
🔸از حدود ۶ ماه قبل به این نتیجه رسیدم که زندگی مشترک با توجه به عمق اختلافات به نتیجه نمیرسد و از مرحومه خواستم با توافق جدا شویم حتا به او گفتم در مدت چندماه مهریه را به او پرداخت میکنم، اما او قبول نکرد و میگفت دوستت دارم. من نیز او را دوست داشتم.
🔸مرحومه در محضر خواسته بود اختیار طلاق را به او بدهم اما گفتم این کار را نمیکنم اما به او دو تعهد دادم که هر موقع به نتیجه جدایی رسیدیم، از همدیگر طلاق بگیریم.
من میدانستم حق طلاق با مرد است اما نمیخواستم زیر قول خود بزنم.
🔸میترا به من ناسزا میگفت. در چند مورد گذشته با شدت گرفتن بحث، میان من و میترا برخورد فیزیکی صورت گرفته بود، من در طول عمرم با هیچ خانمی برخورد فیزیکی نداشتم.
🔸حدود ساعت ۹:۳۰ میترا گفت به حمام میروم و گفت که بعد از حمام از منزل خارج میشود، از او پرسیدم کجا میخواهی بروی که گفت خودم میدانم، با این اظهارات بسیار عصبانی شدم، تمام ماجرا در حدود ۲ تا ۳ دقیقه طول کشید نفهمیدم چه شد و عصبانیت و خشم بر من مستولی شد.
🔸تصور میکردم مجوز حمل سلاح تمدید شده است.
میخواستم داخل حمام بروم و به او بگویم که باید راجعبه طلاق تصمیم بگیریم و اگر او مخالفت کرد باید بهنحوی کار را برای جدایی تمام کنم.
🔸بالش را برداشتم که اسلحه را نبیند و سلاح را با بالش به داخل حمام بردم، با ورود به حمام بهصورت سینه به سینه مقابل میترا قرار گرفتم.
او مرا هل داد و دستهایش را روی شانه من گذاشت که من عقب رفتم و یک گلوله شلیک شد.
🔸ابتکار عمل از دستم خارج شده بود، اسلحه را به سمت بالا بردم که تیر به سقف بخورد، میترا دست راست مرا گرفت که به او گفتم مرا رها کن، ۴ گلوله شلیک شد و آخر تیر به وی اصابت کرد و احتمالاً تیر بهصورت غیرمستقیم به وی خورده است و دیگر تیری شلیک نشد.
🔸چندبار تصمیم به خودکشی گرفتم اما منصرف شدم.
به نظرم رسید که متنی را بنویسم و داستان زندگی مشترک را بگویم، آنچه نوشتم با عجله و بهصورت غیردقیق بود، من عنوان مهدورالدم را اصلاً در دفاعیات مطرح نکردم.
🔸قبول دارم که با برداشتن اسلحه اشتباه کردم، ۵ گلوله شلیک شد اگر قصد قتل داشتم شلیک یک گلوله کافی بود، ۴ گلوله حداقل به سقف خورد.
🔸میخواستم با همان خودم را بکشم، دوبار کنار او در وان نشستم و شلوار و پای من همانجا خونی شد. به بالکن رفتم و فکر کردم خودم را از آنجا پرت کنم.
🔸به راننده زنگ زدم؛ دو کیف اسناد خصوصی مثل پاسپورت و شناسنامه و مدارک پزشکی و قباله ازدواج و چندموبایل را چون نمیدانستم چه میشود به راننده دادم تا به دخترم بدهد.
🔸بعد به قم و زیارت حضرت معصومه و مزار پدر و مادر رفتم. گفتم به آنجا بروم و تصمیم بگیرم که چه کنم.
اسلحه را هم برده بودم؛ گفتم اگر بخواهم به پلیس تسلیم شوم بهتر است اسلحه را تحویل دهم و اگر بخواهم خودم را سر مزار پدرم بکشم بازهم باید اسلحه همراه باشد.
🔸من کارت حمل سلاح را در کمد خانه گذاشته بودم و کارت را که دیدم فهمیدم زمانش تا سال ۹۴ بوده. در قم بودم تصمیم گرفتم به تهران بروم؛ با تاکسی به ترمینال جنوب و سپس به اداره آگاهی مرکزی رفتم.
🔸بعد از افطار لباس بازداشتگاه را پوشیدم و بعضی سوال و جوابها انجام شد و شب به پزشکی قانونی رفتیم. به هیچ عنوان قصد قتل در ذهن من نبود اما قبول دارم اشتباه کردم که اسلحه را برداشتم و پنج گلوله شلیک شد.
من با اسلحه آشنایی داشتم با شهیدچمران در ارتباط بودم و قصد رفتن به لبنان داشتم در کلاسهای اسلحه شرکت میکردم.
🔸وقتی او درون وان بود شلیکها متوقف شد اما در برخی رسانهها گفته شده که میترا استاد با ۵ گلوله به قتل رسیده است که ۵ گلوله یعنی هم قتل و هم نفرت و...
🔸سه نفر در بازداشتگاه و یک نفر هم در آگاهی همین مطلب را از من سوال کردند و گفتند شما که آشنایی داشتید چرا یک فرمول دیگری پیدا نکردید. من گفتم اصلاً قصد قتل نداشتم.
https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw