آموزش و پرورش و فراخ سازی گفت و گوی همگانی
نگاهی به کتاب مایکل اپل : "آیا آموزش و پرورش می تواند جامعه را تغییر دهد؟"
کاترین رُز واین، از دانشگاه واشنگتن غربی/ نشریه "گفت و گوی آموزشی"/ 2014
برگردان : زنده یاد مهدی بهلولی
مایکل اپل، در کتاب تازه اش "آیا آموزش و پرورش می تواند جامعه را تغییر دهد؟" (2013) از ما می خواهد که به نقش آموزش و پرورش، به عنوان ابزاری "ذاتی" برای پدید آوردن تغییر در سطحی اجتماعی، به طور جدی بیندیشیم. در حالی که شخص چه بسا به پاسخی سرسری به این پرسش، که به جای عنوان این کتاب به کار رفته، بیندیشد اپل کمی سختگیرانه تر ما را به سوی پاسخی هل می دهد که همچون نوشتن روی آب می نماید : معلوم نیست، تا وضع چه باشد. او در پاسخش خواستار می شود که ما موشکافانه به این بیندیشیم که ما که هستیم، آن مردمی که آموزش و پرورش به آنها خدمت می کند که هستند، سرشت های بهتر ما ممکن است چه باشند، تجربه های ما چه بوده اند، چگونه دستکاری [crafting] تاریخی دانشگاهی ها در ایالات متحده ما را به مسیرهای گوناگون و خاص علاقمند می کند، و چگونه همه این ملاحظات بنیاد دانشی را می گذارند که روی ما اثر می گذارد همانگونه که ما روی آن اثر می گذاریم.
گرچه این عبارت واپسین، در خود چیزی بیش از اشاره ای فوکویی دارد،اما همچنین به نوسانی بازگشت پذیر میان انسان ها و جامعه ها و فن آوری هایی دلالت دارد که آنها می سازند که خودشان را در آن جا و خانه دهند. اپل برای یک لحظه هم این نکته را فراموش نمی کند. افزون بر این، در ضمن وارسی این که مشکلات پاسخگویی به پرسش عنوان کتابش در واقع تا چه اندازه پیچیده و چند جانبه اند اپل،به پرسش ها و انسانیت سیاسی [political humanity] کارهای پیشینش وفادار می ماند و بر اساس آنها این کتاب را شخصی و تجربی تر می سازد. اپل خواننده را فرامی خواند " به انجام دادن کاری که همواره انجام می دهد- بپرسد که آیا اندیشه ها،مثال ها و بحث هایی که من در اینجا ارائه می دهم فراخور واقعیت[شما] و جامعه [شما] هستند یا نه" و با این کار، خواننده را در ساختن معنا دخالت می دهد.
در آغاز کتاب، در می یابیم که در حالی که پیر شدن، درک تازه ای از درد التهاب مفاصل[آرتروز] و معلولیت برای اپل به ارمغان آورده است تلاشش برای امضاء کردن سند رسمی ای که ابزار ضروری استفاده و راحتی اش در دفتر کارش را تضمین می کند،درکی بسیار شخصی به او می دهد از آنچه بسیاری از مردم در جامعه ناگزیرند اکنون و در آینده تاب بیاورند یعنی برچسب خوردنی که آنها را از "عادی" به "معلول" می برد. اپل می گوید که او "جهان را به عنوان فردی معلول نمی دید" اما آن سند رسمی که او نیاز به امضاء آن داشت را به عنوان راه برچسب خوردن به خودش دید؛ برچسب "کمتر از آنچه به راستی بودم". این عمل ساده امضاء کردن- و در واقع "تجربه کردن" چنین برچسبی- برای اپل به وجود آورد، یا او را ناگزیر کرد، آنچنان که او می نویسد "....دور شدن ...خیلی بیشتر از [فردی] فروکاست گر[reductionist] و [نزدیک شدن به] اصالت بخشیدن به کشش ها و انگیزه ها در درون پژوهش های انتقادی و آموزشی که من از پیش با آنها درگیر بودم".
https://s2.uupload.ir/files/زنده_یاد_بهلولی_15s9.jpghttps://s2.uupload.ir/files/زنده_یاد_بهلولی_15s9.jpg
همه متن را می توانید در آدرس زیر بخوانید:
https://b2n.ir/f85084