فرهنگ بهتر

Канал
Логотип телеграм канала فرهنگ  بهتر
@farhangebehtarПродвигать
183
подписчика
به ویرانیِ این اوضاع هستم مطمئن زان رو خرابی چون که از حد بگذرد آباد می‌گردد...
*کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی*


*در شمال اروپا* منطقه‌ای وجود دارد به نام اسکاندیناوی. کشورهای این منطقه عبارتند از سوئد، نروژ، دانمارک، فنلاند، ایسلند و جزایر فارو. زبان مردم این سرزمین‌ها از ریشه زبان آلمانی است. مردم اسکاندیناوی از نسل جنگجویان وایکینگ‌ هستند که در زمان‌های قدیم، با کشتی به سرزمین‌های مختلف حمله می‌کردند و مایملک آن‌ها را غارت می‌کردند

گنده لات های شمال اروپا بسیار خرافاتی بودند و خدایان وایکینگی نظیر اودین و گرگ غول آسا فنریر را ستایش می‌کردند. وایکینگ‌ها اعتقاد داشتند که اگر در جنگ کشته می‌شدند روح‌شان به والهالا (بهشت وایکینگ‌ها) وارد می‌شد و همراه با سایر جنگجویان افسانه‌ای بر سر یک میز بزرگ چوبی می‌نشستند و شراب ناب والهالایی می‌نوشیدند و می‌خندیدند
بعداز جنگ جهانی دوم که اروپا تقریباً کامل ویران شده بود
صندوق جهانی پول اقدام به پرداخت وام به کشور های اروپایی کرد تا کشور های خود را بازسازی کنند
در این میان کشورهای اسکاندیناوی با این پول اقدام به ساخت کتابخانه و ترویج فرهنگ کتابخوانی بین مردم پرداختند
تا جایی که چندین بار باعث اعتراض و تذکر صندوق بین‌المللی پول به این کشور ها شد
اما اسکاندیناوی ها اطمینان خاطر دادند که از این وام برای توسعه زیرساخت های فرهنگی اجتماعی استفاده می‌کنند

حالا نوادگان‌ آنان تفاوت‌های فاحشی با پدربزرگانشان دارند
که به نوردیک‌ها معروف هستند
به عنوان آدم‌هایی آرام و صلح طلب و در عین حال متفکر شناخته می‌شوند که نه تنها مثل وایکینگ‌‌ها نان کسی را از چنگش در نمی‌آورند، بلکه با تکیه بر نظام اقتصادی منحصر به فردشان کاری کرده‌اند که تمام اتباع آن‌ها بدون چشمداشت به مال بقیه، در رفاه کامل زندگی کنند

مؤسسه لگاتوم هر سال با بررسی عواملی مانند اقتصاد، کارآفرینی، سیستم حکومتی، تحصیلات، بهداشت و سلامت، امنیت فردی و اجتماعی، آزادی‌های فردی و سرمایه‌ اجتماعی در بین تمام کشورهای دنیا، لیستی منتشر می‌کند که خوشحال‌ترین کشورهای دنیا را به ترتیب معرفی می‌کند. با نگاهی به این لیست متوجه می‌شویم از ۶ کشور دنوردیک که نام بردیم، در سال ۲۰۱۴، نروژ عنوان اول را دارد، دانمارک چهارم است، سوئد ششم، فنلاند هشتم و ایسلند یازدهم است.
                        


چه خوب است که "خودمان با مطالعه و دانش و مدیریت خالق بهشت باشیم .- کتاب بخوانیم - کتاب بخوانیم - کمتر نصیحت کنیم  بیشتر عمل کنیم - درست عمل کنیم و باز هم  کتاب بخوانیم ...

@farhangebehtar
حقیقتی که دانستن آن شما را دچار غروری بی‌انتها می‌کند!
سیستم تولید #تخمک در طول عمر زنان، از ۳۰۰ هزار تخمک تنها تعداد ۴۰۰ عدد از آنها را آزاد می‌کند، در حالی که مردان در طول عمر خود ۲ تریلیون #اسپرم آزاد می‌کنند! تمام انسان‌هایی که در این سیاره زندگی می‌کنند روزی در یک رقابت ماراتون به طور همزمان به سوی تخمک حرکت کردند.
من و شما و تمام انسان‌های دیگر در بین ۲۵۰ میلیون شرکت کننده سریع‌ترین، مناسب ‌ترین و بهترین بوده‌ایم و جایزه ما #حیاتی است که به ما اهدا شده است.
هرگاه نعمت حیات را ناچیز پنداشتید، به میلیون‌ها #رقیب خود فکر کنید که روزی تلاش کردند با پیشی گرفتن از شما نعمت حیات را از آن خود کنند ولی شما بهترین بودید. پس هر لحظه را در آغوش بگیرید زیرا شما توانسته‌اید در گسترهٔ بیکرانی از #نبودن‌ها حضور پیدا کنید!

@farhangebehtar
دکتر آهنگ کوثر، عضو هیئت علمی سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی و پدر دانش نوین آبخوان داری ایران در سن ۸۸ سالگی درگذشت. طرح‌های معروفی از جمله طرح آبخوان داری دشت گربایگان برای کنترل سیلاب ۴۲ سال پیش، توسط دکتر کوثر طراحی و اجرا شد.
خدایش بیامرزاد.

@farhangebehtar
آن‌ها فقط از فهم توست که می‌ترسند؛
پس برای فهمیدن سه کار کن :
اول بخوان، دوم بخوان، سوم بخوان.

هنگامی که مردم از کتاب خواندن باز می‌مانند، از فکر کردن باز می‌مانند.


@farhangebehtar
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸

گسلایت در واقع یک نوع سوء استفاده عاطفی و روانی است که میتواند در هر نوع رابطه ای از جمله روابط عاطفی خانوادگی و کاری رخ دهد.
در آن فرد سوء استفاده گر با تحریف واقعیت و انکار احساسات قربانی سعی میکند او را به شک در درک خود از واقعیت وادار کند. گسلایتینگ میتواند تاثیرات بسیار مخربی بر روابط بگذارد. در این روش گسلایتر قصد دارد شما به درستی افکار و احساسات خود شك کنید.
ممکن است این کار با روشهای ساده شروع شود سپس به یک درک نادرست از واقعیت تبدیل میشود کاری که افراد خودشیفته در آن ماهرند.
ابتدا باید نشانه های گسلایت در رابطه را بشناسید و بتوانید این نشانه ها را در رابطه خودتان جستجو کنید نشانه هایی از این قبیل:
شما همیشه برای همه چیز عذرخواهی میکنید؛بدون اینکه بدانید دقیقا چه اشتباهی کرده اید. پارتنرتان یک روز دریایی از محبت را به سویتان روانه میکند و یک روز سدی محکم جلوی این محبت میگذارد
طرف مقابل احساسات شما را مدام با جملاتی نظیر تو زیاد واکنش نشون میدی به همه چی!» بی اعتبار میکند.
مدام به تمام روایتهای خود شک میکنید و
گیج میشوید.
به مرور احساس می کنید که دوست داشتنی نیستید و فقط پارتنرتان است که میتواند با شما بماند.
اغلب تلاش میکنید برای رفتارهای پارتنرتان  در ذهنتان بهانه ای پیدا کنید.
اگر تعداد زیادی از این نشانه ها در رابطه شما وجود دارد میتوانید کم کم از فرد گسلایتر فاصله بگیرید و سعی کنید از خودتان مراقبت کنید. در گام بعدی میتوانید از یک روان درمانگر کمک بگیرید تا بتوانید این رابطه را مدیریت کنید و تصمیم درستی برای آن بگیرید.
یادتان باشد اگر گرفتار این روابط هستید احتمالا زمانی که بخواهید به روان درمانگر مراجعه کنید؛ فرد گسلایتر در شما احساس گناه ایجاد میکند نباید گرفتار این احساس گناه شده و از مراجعه به روانشناس منصرف شوید.

@farhangebehtar
اگه قصد دارید جهنم را روی زمین تجربه کنید با یک خودشیفته زندگی کنید!
تراپی و روند بهبود افرادی که روابط نزدیک با یک خودشیفته دارند یک پروسه بسیار زمانبر است‌.

@farhangebehtar
■لطفاً برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آن‌ها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، دین را در مغز آنان تزریق نکنید، فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس می‌پندارید به لکنت زبان نیندازید. گذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آن‌ها نهادینه نکنید.

□اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. ترا به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان‌ خودساخته رهایمان سازد.
[محسن رنانی ۳۱ شهریور ۱۳۹۶]
----------

@farhangebehtar
فردا اول خلقت است!

🖊️دکتر محسن رنانی

■فردا اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» برده‌ام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت، دین یک ملت، دموکراسی یک ملت، آزادی یک ملت و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز می‌شود. همان‌گونه که در طبیعتِ زمین، همه چیز از مهر آسمان شروع می‌شود و بدون خورشید، طبیعت زمین عقیم خواهد ماند، در جامعه انسانی نیز همه چیز از مهر شروع می‌شود. ماه مهر آغاز کشت‌وکار در مزرعه‌ی وجود کودکانی است که اگر در دلشان مهر بکاریم، سرنوشت‌مان مهر‌آگین خواهد شد.

□فردا رئیس جمهور به مدرسه می‌رود و زنگ اول مهر را می‌زند. اما نه رئیس جمهور می‌داند و نه دیگر یارانش، و نه دیگرانی که خود را متولیان این دیار می‌دانند که مدرسه‌ها مان زنگ زده است، که کتابهامان زنگ زده است، که معلمانمان زنگ زده‌اند، که مغزهامان زنگ زده است، و این روزها از دل‌های ما نیز بوی زنگ زدگی می آید. چه حکایتی است! رئیس جمهوری که بیشتر اعضای هیات دولتش زنگ زده‌اند،‌ باید زنگ اول مهر را بزند. ما نسل آدم‌های زنگ زده‌ای هستیم که می‌خواهیم کودکانی را که جنسشان از طلاست، صیقل دهیم و پرداخت کنیم.

●از فردا ۱۳ میلیون زندانی را صبح به صبح راهی زندان‌های زنگ زده می‌کنیم و به دست زندان‌بان‌های زنگ زده می‌سپاریم. فقط اقتصاد ما نیست که درمانده‌ی سیاستمداران زنگ زده شده است، کودکان ما نیز زندانی زنگ زدگی‌های ما شد‌ه‌اند. نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهره‌هایش را روغن می‌زنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد. آن هم در عصری که نظام‌های آموزشی ارگانیک به پایان خود می‌رسند و عصر نظام‌های آموزشی کاتالیک فرا رسیده است.

○وقتی برای وزیر پیشین آموزش و پرورش توضیح دادم که چرا می‌گویم عقب‌ماندگی ما ریشه در نظام آموزشی ما دارد و برایش گفتم که چگونه بذر توسعه در مدرسه کاشته می‌شود و اکنون با این شیوه‌های آموزشی، اگر بذری هم در درون کودکان باشد می‌خشکانیم.؛گفت این‌ها حرف‌های مهمی است که باید همه وزرا بشنوند. اما بیچاره هرچه تلاش کرد نشد که این بحث را به هیات دولت ببرد. و بعدها پیام داد که الان دغدغه دولت، آموزش نیست. راست هم می‌گفت دولت الان باید نیمی از انرژی خود را صرف تامین حقوق آخر ماه کارمندان و بازنشستگان و پرداخت یارانه‌ها کند و بقیه انرژی‌اش را هم صرف مراقبت از لنگ پاهایی بکند که برایش می‌بندند، پس دیگر نوبت به نگرانی نسبت به آموزش و پرورش نمی‌رسد.

■آی معلم‌های عزیز، ما می‌دانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید. شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند. 

□باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است، باور کنید املا مغز کودکان ما را زنگ زده می‌کند، باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمی‌زند بلکه متلاشی می‌کند، باور کنید رقابت‌هایی که بر سر نمره ایجاد می‌کنید از ترکش‌های جنگی مخرب‌تر است. لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی‌مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن بردارید.

●آموزش کودکان ما ساده است .ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم .ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم. پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آن‌ها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

○باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود؛ اما اگر آن‌ها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی‌ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
گذشته تجربه است، نه زندان:
گذشته ما مجموعه‌ای از تجربیات، موفقیت‌ها و شکست‌هاست.
این تجربیات به ما کمک می‌کنن تا رشد کنیم و درس بگیریم. اما نباید اجازه بدیم این تجربیات ما رو در گذشته نگه دارن. گذشته یک زندان نیست، بلکه یک پل به آینده است.

بررسی و تفکر روی حال و آینده:
به جای اینکه مدام به گذشته فکر کنیم، باید روی حال و آینده فکر کنیم. هدف‌گذاری آینده و تلاش برای رسیدن به آن هدف، به ما کمک می‌کند تا از گذشته فاصله بگیریم.

خودباوری و اعتماد به نفس:
یکی از مهمترین کلیدهای موفقیت، داشتن خودباوری و اعتماد به نفس است. باور داشته باشیم که میتوانیم تغییرات مثبتی در زندگی‌مون ایجاد کنیم. گذشته هر چه بوده، نباید بذاریم روی این باورمون تاثیر بگذاره.

درس گرفتن از اشتباهات:
همه ما اشتباه می‌کنیم. مهم اینه که از این اشتباهات درس بگیریم و اجازه ندیم دوباره تکرارشون کنیم. اشتباهات گذشته فرصت‌هایی برای رشد و پیشرفت هستند.

محیط مثبت:
داشتن یک محیط مثبت و حمایتگر، به ما کمک می کند تا از گذشته فاصله بگیریم و به سمت آینده حرکت کنیم. ارتباط با افراد مثبت و انگیزه‌بخش، می‌تواند تأثیر زیادی روی روحیه و عملکرد ما داشته باشد.

برای اینکه بتونیم گذشته رو پشت سر بگذاریم و به آینده نگاه کنیم، می‌تونیم این کارها رو انجام بدیم:

نوشتن خاطرات:
نوشتن خاطرات، به ما کمک می‌کنه تا احساساتمون رو بهتر بفهمیم و از گذشته درس بگیریم.

تعیین اهداف جدید:
تعیین اهداف جدید و تلاش برای رسیدن به آنها، به ما کمک می‌کند تا روی آینده بنشینیم.

مهارت‌های جدید:
مهارت‌های جدید، به ما کمک می‌کنم تا اعتماد به نفس خود را افزایش بدیم و افزایش بدیم.

بخشیدن خود و دیگران:
بخشیدن خود و دیگران، به ما کمک می‌کنه تا از بار سنگین گذشته رها بشیم.

جستجوی کمک:
اگر احساس می‌کنیم که به تنهایی نمی‌توانیم از پس این موضوع بر بیایم، از دوستان، خانواده یا یک مشاور کمک بگیریم.

به طور خلاصه، گذشته ما بخشی از هویت ماست، اما نباید بذاریم که آینده ما رو تعیین کنه. با رویای حال و آینده، درس گرفتن از اشتباهات، و داشتن خودباوری، می‌تونیم گذشته رو پشت سر بگذاریم و به موفقیت برسیم.

@farhangebehtar
عادتهایی که معجزه میکند

با ملایمت =سخن بگوئید
عمیق = نفس بکشید
شيك = لباس بپوشید
صبورانه = کار کنید
نجیبانه = رفتار کنید
همواره = پس انداز کنید
عاقلانه = بخورید
کافی = بخوابید
بی باکانه = عمل کنید
خلاقانه = بیندیشید
صادقانه = عشق بورزید
هوشمندانه = خرج کنید

خوشبختی یک سفر است نه یک مقصد هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد زندگی کنید و از حال لذت ببرید....

@farhangebehtar
🔺 داشت جارو می کرد،
گفتم؛ مگه به خاطر گرمای شدید شما تعطیل نیستید؟؟
خندید و گفت: فقط کارمندهایی که زیر کولر نشستند تعطیل شدند!
ما که برق مصرف نمیکردیم...


@farhangebehtar
'
*اسفندیارخدایی دکترای مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران*

خیلی ها تصورشان از  جنگ با آمریکا، پوشیدن لباس رزم و موضع گرفتن در پشت خاکریزها و بدست گرفتن اسلحه و گوش دادن به نوحه های هیجان انگیز و شنیدن صفیر گلوله است.
یک نوستالژی که همه ما با آن آشنا هستیم،
اما آنها اشتباه می کنند!!

واقعیت این است که همه ما در درون یک جنگ تمام عیار هستیم،
منتها تم این جنگ با آن جنگهای نوستالژیک که در ذهن داریم فرق دارد،
یک چیز تازه‌ای است .

اصولا" این جنگی که در آن قرار داریم،
سخت افزاری نیست!
و از همان روزی شروع شد که،
*ترامپ* از *برجام* رفت.
آثارش نه با بمباران و ویرانی و شهادت و جراحت،
بلکه با *«انهدام زیر ساخت های اقتصادی»* ما رقم خورده.
مجروحان این جنگ *میلیون‌ها انسان بالغ هستند که بیکارند و شرمنده خود و خانواده هایشان هستند.*
آنها حتی نمی‌دانند با چه سلاحی مجروح شده اند !!
ویرانی این جنگ به شکل *تعطیلی کارخانجات و صنایع و یا ورشکستگی صنعت خود را نشان می‌دهد.*
ترکش‌های این جنگ،
*پایین آمدن ارزش پول ملی مملکت است در حدی که قیمت کاغذ اسکناس از ارزش خود آن بیشتر‌ است؛*
*به‌ نحوی که انتشار و چاپش هم توجیه اقتصادی ندارد.*

کشته های این جنگ، *هزاران زن و مرد و کودکی هستند که بنیان خانواده شان به خاطر فقر اقتصادی متلاشی شده و طلاق گرفته اند،*
*یا کسانی که از شدت بیکاری و فقر نمی‌توانند تشکیل خانواده دهند.*
ستون پنجم این جنگ،
*هزاران رانت‌خوار و اختلاسگری هستند که با سوء استفاده از قدرت،*
*با انواع روش‌ها از احتکار و قاچاق گرفته تا تقلب و دزدی،*
*عین لاشخورها بر جسد بی جان اقتصاد این مملکت و بیت المال و بودجه عمومی ضربه وارد می‌کنند.*
فرماندهان این جنگ، برخلاف جنگ معمولی،
*نه مثل مردم در جنگ‌اند و نه حتی کوچکترین سختی‌ای می بینند!*
*و فقط از دور با تبختر و غرور نعره مبارزه و وعده پیروزی سر می دهند!*

*بله ما در حال جنگیم،*
*یک جنگ تمام عیار.*
آثار این جنگ،
هر چه جلوتر می‌رویم خود را بیشتر آشکار می کند.
اینکه ؛
*ده درصدجامعه با سرعت پولدارتر و نود درصد جامعه به همان نسبت فقیرتر می شوند،*
*و این شکاف روزی آنقدر بزرگ می شود که پر کردنش به اندازه یک انقلاب و یک جنگ واقعی هزینه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خواهد داشت.*
مردم بی تقصیر و نجیب این سرزمین سربازان مجروح و موج گرفته‌ای هستند که گیجا گیج دور خود می‌چرخند و نمی‌دانند
چه‌ کار کنند
بله ما در حال جنگیم و داریم خون می‌دهیم.
آیا شما صدای کمانه کردن گلوله های این جنگ که از کنار گوشتان می‌گذرد را می شنوید؟!!
@farhangebehtar
🔥حکایت اعدام شیخ فضل الله نوری و ۱۵۰۰ معمم در زمان مشروطه 🔥
*
پس
از فتح تهران توسط مشروطه خواهان ما در تدارک نظم دادن به مملکت بودیم که یک روز به من اطلاع دادند که شخصی بنام شیخ فضل الله و تعدادی معمم برای دیدار من آمده اند . آنها را به سالن راه دادم و پس از نیم ساعت (که در این فاصله از آنها با میوه و چای پذیرایی شد) وارد سالن شدم و دیدم یک آخوند مسن و حدودا ۱۰ آخوند جوانتر نشسته اند ، از جای خود تکان نخوردند . به همه سلام کردم وقتی دستم را به سوی شیخ گرفتم، او دستش را برای بوسیدن جلو صورت من گرفت که من نبوسیدم و روی صندلی خود که روبروی آنها بود نشستم .
شیخ بلند شد و با بی ادبی و صدای بلند گفت : تهران را فتح کردید ، ولی باید سهم ما روحانیون را از ملک ایران بدهید .
من با تعجب گفتم : مگر ما برای تقسیم ایران انقلاب کردیم .
در حالیکه در سالن مانند یک فاتح قدم میزد و پشتش به من بود گفت : یا سهم ما را می‌دهی یا ملت را میشورانیم .
من هم با ملایمت گفتم : قبول شیخ ، لیست آنها که باید سهم بدهم را ارائه دهید تا اقدام کنم .
با خوشحالی از زیر عبا کاغذی بیرون آورد و به من داد . لیست را که نگاه کردم نام ۴۵۳ نفر در آن بود . پسر برادرم سردار مفخم را خواستم ، وقتی ایشان آمدند بلند شدم و لیست را به او دادم و با صدای بلند به او گفتم : همین حالا سرباز بفرست تمام این لیست را به تهران بیاورند و همه را دار بزنید ، اول هم از همین حضراتی که اینجا هستند شروع کن .
سربازها به سالن آمدند و دستهای همه را بستند .
همان شیخ که مانند فاتحان حکم برایم صادر میکرد با گریه و التماس میگفت : غلط کردم, شکر(...) خوردم دیگر در امورات دخالت نمیکنم .

ظرف سه روز همه لیست مفتخورها را دار زدم .

پس از یک هفته نماینده روسیه و انگلیس به دیدن من آمدند و نسبت به این موضوع اعتراض کردند . به آنها هم پاسخی درخور خودشان دادم .

(( جاودان نام ،سردار اسعد بختیاری))

روحش شاد و یادش گرامی!

@farhangebehtar
برای این نباید بگذاریم درختها را فدای نمای ساختمانها کنند.

@farhangebehtar
نکات مهمی که یاد نگرفته‌ایم

@farhangebehtar
ظلمی که معاونت وقت سینمایی وزارت ارشاد بر سعید راد کرد.

مهدی کلهر (که از سال ۵۹ تا ۶۲ معاون سینمایی وزارت ارشاد بوده است)، میگوید: یک روز آقای انوار (معاون سینمایی بعدی وزارت ارشاد) به من گفت فیلم عقاب‌های مرحوم خاچیکیان که سعید راد در آن بازی می‌کرد، ۱۸ میلیون تومان فروش کرده است. ۱۸میلیون خیلی فروش بالایی بود. خوشحال شدم و شانه‌های او را گرفتم و بوسیدم و تبریک گفتم که سینما نجات پیدا کرده است. اما دیدم انوار ناراحت است. دلیل را پرسیدم، گفت دیگر نمی‌گذاریم سعید راد فیلم بازی کند. گفتم شوخی می‌کنی؟ گفت نه جدی می‌گویم! گفت او با این فیلم قهرمان می‌شود! (و در واقع از ارتش اسطوره می سازد.)

وی افزود: سعید راد بعد از ممنوع الفعالیت شدن رفت ساندویچی باز کرد و پشت دخل ایستاد. اما آقای انوار به دادستانی نوشت که او دارد کار سیاسی می‌کند. گفت هر کس سعید راد را پشت دخل ببیند، ماجرا را می‌پرسد و او هم می‌گوید نگذاشتند من فیلم بازی کنم! در نتیجه آمدند ساندویچی او را بستند! بالاخره هم کاری با او کردند که رفت. رفت به هوای اینکه در سینمای هند کاری کند که نتوانست و در نتیجه به آمریکا مهاجرت کرد. اما در آمریکا وضع خیلی بدی را گذراند و به کارگری افتاد.

سعید راد به راستی ستاره سینما بود، نه فقط هنگامی که برزخی ها و خط قرمز و تنگنا را بازی میکرد نه فقط در دادشاه و عبور از میدان مین و عقاب ها، که حتی در دوئل و گیرنده و چ .در چشم باد و گیلدخت و حالا سرزمین مادری هم که بماند.

سعید راد اما بیست سال از سینمای ایران دور بود. چرا؟ چون فاشیستهایی که به عرصه فرهنگ آمده بودند از قهرمان و از ارتشی که قهرمان داشته باشد می ترسیدند. و ضد هنر و ضد وطن بودند. آدمهای گرگ سیاسی که خود را در پوستین فرهنگ ، جا داده بودند.

#مهره_های_روسیه

@farhangebehtar
@wazheh
اَمُردادگان یکی از جشن‌های دوازدگانهٔ سالیانه ایرانی در روزهایِ  هم‌نام‌شدنِ روز و ماه است. اَمُردادگان هفتمین روز از ماه اَمُرداد در گاه‌شمار زرتشتی برابر با سوم امردادماه در گاهشماری کنونی ایران است.
جشن اَمُردادگان برای گرامی‌داشتِ منش و کُنش و خویش‌کاری امُرداد یکی از فروزه‌هایِ شش‌گانهِ خِرَد و دانشِ فرمان‌روا بر فرارَوَندِ هستی است.
پ. ن : در گاهانِ زرتشت و اوستایِ پسین اَمِرِتات به مفهومِ بی‌مرگی و جاودانگی است.

@farhangebehtar
گربه ای که سنگ شد!

مرحوم محمد قاضی، مترجم پیشکسوت و بلندآوازه کشورمان در کتاب خاطراتش روایت می کند :

در پنجمین سالی که به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.

ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم.

در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود. به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.

کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.

سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.

شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.

ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.

به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!

لقمه غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.

حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.

در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.


#خاطرات یک مترجم
#محمد قاضی

@farhangebehtar
برج خلیفه رو ساختن ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار.

ورزشگاه ویمبلی جدید رو ۵۰۰ میلیون یورو ساختن.

ورزشگاه مرسدس بنز«پیشرفته ترین ورزشگاه جهان» رو حدود ۱ میلیارد دلار ساختن.

ناو هواپیمابر کلاس نیمیتز هم حدوداً ۲ میلیارد دلاره.

بعد شهردار پاکدست تهران،زاکانی ۲ میلیارد داده چین برای چندتا اتوبوس برقی تو پایتخت!

#مدیریت_جهادی

@farhangebehtar
Telegram Center
Telegram Center
Канал