🔰نگاهی کوتاه به زندگی
شهید مصطفی پژوهنده🔸مصطفی پژوهنده سال ۱۳۳۱ در محلهی پشتبازار خرمآباد به دنیا آمد، پدرش یکی از کسبهی معتمد و مشهور خرمآباد بود. در دبستان سعادت و دبیرستان علی حامدی تحصیل خود را به اتمام رساند، اوقات بیکاریاش را در مغازه و با کمک به پدرش سپری میکرد. با تبعید آیتالله مدنی به خرمآباد پایش به کلاسهای ایشان باز شد تا رابط دبیرستان و مسجد باشد.
سال ۵۵ در آزمون رشتهی وکالت و دادگستری نمرهی قبولی را کسب کرد اما با استخاره به قرآن از ادامهی تحصیل در این رشته منصرف شد. سال ۵۶ پس از قبولی در آزمون به دانشکدهی افسری رفت با اوجگیری قیام مردم علیه رژیم پهلوی تحصیل در دانشکدهی افسری را رها کرد و به مردم پیوست. پس از پیروزی انقلاب به دانشکده بازگشت.
سال ۵۹ برای گذراندن دورهی تکاوری به شیراز رفت و با کسب رتبهی اول این دوره را به پایان رساند و برای خدمت به تیپ ۵۸ تکاور ذوالفقار در تهران رفت. با شروع جنگ تحمیلی در عملیاتهای فتحالمبین، الی بیتالمقدس، شکست حصر آبادان و آزادسازی گیلانغرب و... حاضر بود. به دلیل رشادت و شجاعتی که از خود نشان داد به خطشکن ذوالفقار مشهور و فرماندهی گردان ۱۸۳ تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار تهران شد. در سالهای اول جنگ همزمان با حضور فعال در جبهههای نبرد ازدواج کرد.
در حالی که ارتش بعث عراق برای کشتن او پاداش تعیین کرد به همراه سرهنگ علیاری تیپ ۵۸ ذوالفقار را به لشکر ارتقاء داد. مجروحیتهای پیدرپی در عملیاتها به ویژه در غرب کشور نتوانست مانع حضورش در جبهه باشد. منش و تجاربی که در جنگ کسب کرد باعث شد
شهید صیاد شیرازی او را به فرماندهی یگان دانشجویی منصوب کند، اما
مصطفی نتوانست دوری از جبهه را تحمل کند و با اصرار فراوان به جبهه بازگشت.
با گفتن جملهی همیشگیاش: "جای من در خط مقدم است" پیشنهادات زیادی از جمله فرماندهی لشکر ۸۴ پیاده خرمآباد و ارتقا به درجهی سرهنگ دومی را نپذیرفت و پای حرفش ایستاد.
شب ۳۱ تیر ۶۷ در حسینیهی گردان تشکیل جلسه داد، دو جانشین برای خودش تعیین و حفاظت از منطقه را به نیروهای تحت امرش توصیه کرد. در تماس تلفنی نیز با خانوادهاش وداع کرد و صبح روز بعد پس از اقامهی نماز صبح در حملهی موشکی منافقین در منطقهی سومار سنگرش هدف قرار گرفت تا طبق وعدهی قبلیاش از قافلهی شهیدان جا نماند.
#شهید_مصطفی_پژوهنده#شهدای_لرستان#شهدای_خرم_آباد#شهدای_ارتش#شهدای_مرصاد#دفاع_مقدس#لرستان🆔 @farhang_paydari