♦️شهیدان
حمید و حجتالله
سلیمانی🔶 پسر عمو و بچهی روستای جلگهخلج پلدختر بودند و کاری، اما پای درس و مشق که به میان آمد از درس و تحصیلشان هم غافل نمیشدند. آنقدر که بعد از اتمام دوران ابتدایی برای ادامهی تحصیل به خرمآباد و پلدختر رفتند.
حمید شش سالی از حجت بزرگتر بود و زودتر از حجت پایش به مبارزات انقلابی باز شد آن هم به واسطهی برادر بزرگترش جمشید. صبح تا ظهر را توی دبیرستان امیرکبیر میگذراندند و بعد از مدرسه وسط کار کردن هم با توجه به آشنایی با سید فخرالدین رحیمی در مسجد علوی خرمآباد، اعلامیههای امام را از خرمآباد جمع میکردند و به جلگهخلج پلدختر میبردند.
انقلاب که پیروز شد
حمید و جمشید درگیر جنگ با ضدانقلاب و گروهک منافقین شدند و حجت برای ادامهی تحصیل به پلدختر رفت.
۳۱ شهریور ۵۹ که عراق جنگ هشت ساله با ایران را شروع کرد و جوانهای انقلابی به جبهه رفتند،
حمید و جمشید هم پلدختر را رها کردند و روزگارشان را در دانشگاه جبهه و مبارزه با دشمن بعثی در خط مقدم گذراندند.
حجت را توی جبهه راه نمیدادند. میگفتند سنش کم است، اما بیخیال نشد. ترجیح داد سنگر علم را حفظ کند تا وقت جنگ هم برسد. سال ۶۵ که فوق دیپلم دانشسرای تربیت معلم بروجرد را گرفت و تازه سال اول تدریسش را شروع کرد، جمشید
شهید شد.
طاقت نیاورد و بالاخره بعد از چند بار حضور موقت در جبهه و مجروحیت در عملیاتها با
حمید راهی جبهه شد.
حمید سابقهاش بیشتر بود و عمرش در جبهه گذشته بود. حالا که جمشید نبود، پسرعمویش حجت میتوانست جای خالی جمشید را پر کند.
۲۷ دی ۶۵ در حالی که
حمید، معاون سید جواد میرشاکی، فرماندهی گردان شهدا، بود و پس از شهادت سید جواد فرماندهی گردان شده بود، به فاصلهی چند روز پس از شهادت سیدجواد، او هم در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید و درست چند ساعت بعد حجت هم به شهادت رسید تا اهالی جلگهی خلج در وانفسای بمباران مناطق شهری توسط هواپیماهای عراقی شاهد شهادت دو فرزند عزیزشان باشند.
#شهید_حمید_سلیمانی#شهید_حجت_سلیمانی#شهید_حجت_الله_سلیمانی#شهدای_پلدختر#عملیات_کربلای_پنج #روستای_جلگه_خلج#گردان_شهدا🆔 @farhang_paydari