🔰نگاهی کوتاه به زندگی
شهید حسن نعمتی🔸انقلاب که پیروز شد «
حسن نعمتی» یازده سالش بود، خیلی هم که از دنیای کودکانه فاصله داشته باشد، ولی در هیاهوی پیروزی انقلاب بزرگ میشد و رشد میکرد. بین پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی کمتر از دو سال فاصله بود و
حسن نوجوانی سیزده ساله بود، اما جنگ برای بزرگ شدن نوجوانهای آن نسل کافی بود.
برای رفتن به جبهه بیقراری میکرد، مثل همهی نوجوانهای اطرافش برای مبارزه با دشمن احساس مسئولیت میکرد و دستکاری شناسنامه تنها راهی بود که میتوانست او را به جبهه برساند. آنقدر توی یاد گرفتن فنون نظامی جدی بود که سال ۶۱ در پانزده سالگی عضو سپاه شد. لباس سبز پاسداری برایش حرمت داشت طوری که آرزو میکرد بعد از شهادت با لباسش دفن شود.
میگفتند توی سجدهی نمازهایش ذکر "انا لله و انا الیه راجعون" میخواند و ذکر "الله الله" از لبش نمیافتاد. فوتبال را هم خوب بازی میکرد و عضو تیم منتخب پلدختر بود.
شش سال از جنگ گذشته بود و
حسن را فقط توی جبههها میشد پیدا کرد، خانوادهاش برای بازگشتش بیتابی میکردند و میخواستند به سر و سامان برسد. مقدمات ازدواجش را میچیدند که خودش به خانه زنگ زد و خبر سلامتیاش را داد، برادرش میگوید راضی شد که برای چند روز هم که شده به پلدختر برود. چند روز بعد در ۳۰ آبان ۶۶ در منطقهی عملیاتی ماووت و در عملیات نصر ۸
شهید شد تا بدقولی نکرده باشد. جای گلولهی مستقیم روی تن و صورتش هم مجال غسل و کفن نداد تا به آرزویش برسد و با لباس پاسداری در پلدختر به خاک سپرده شود.
#شهید_حسن_نعمتی#شهدای_پلدختر🆔 @farhang_paydari