📚معرفی کتاب
🔸حسین کرمی آزادهی هشت سال دفاع مقدس، در عمل به توصیهی رهبر انقلاب خاطرات اسارت خود را در کتابی به نام
#دانههای_انار ثبت کرده است. کتاب با خاطرات حسین کرمی فرزند روحانی نامدار چالانچولان بخش سیلاخور حاج آقا شیخ احمد کرمی در روزهای آغازین جنگ یعنی مهرماه ۵۹ در کنار جادهای که شاهد عبور تریلرهای حامل تانک
و نفربر است، شروع میشود
و روایت زندگیاش تا سال ۶۹ ادامه پیدا میکند.
دانههای انار مجموعهای متشکل از ۱۲ فصل است که جز فصل پایانی آن، هر فصل خاطرات یک سال از زندگی کرمی را در بر میگیرد
و با آلبوم تصاویر راوی به پایان میرسد.
پذیرایی ساکنان چالانچولان از جنگزدههای خوزستانی باعث میشود تا دی ماه سال ۶۰ حسین کرمی به همراه برادر دوقلویش، حسن، رویای حضور در جنگ را با شرکت در دورههای آموزشی پادگان حمزه به واقعیت تبدیل کند
و راهی جبهههای جنوب شوند. در ادامهی کتاب خاطرات حسین کرمی از حضور در جبهه، شرکت در عملیاتها،
و اسارت در بهمن ماه ۶۱ روایت میشود.
در کتاب دانههای انار تلاش شده از موقعیت، شرایط
و مشاهداتی خاطره گفته شود که برای کرمی حالتی اختصاصی داشتهاند. خاطرات حسین کرمی در اسارت بدون شک حرفهای زیادی برای گفتن دارد. از فرار از درد شکنجه
و مرگ به بهانهی انتظار برای رفع گرسنگی تا سیر
و سلوک فردی، از اسارت خواهران در بند رژیم بعثی تا ثانیهشماری روزها
و ماهها
و سالهای تلخ، تکراری
و کند اسارت، از برگزاری پنهانی کلاسهای آموزشی تا بازیگری در نمایشهای طنز به دور از چشم عراقیها، از خبر مرگ عزیزان در نامهی ارسالی پدر تا امید به روزهای آزادی.
آن چه در خاطرات حسین کرمی به چشم میآید بیان زوایایی از خاطرات آزادگان است که کمتر به آن پرداخته شده است.
🔻این کتاب در ۶۱۴ صفحه در
دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری لرستان
و توسط انتشارات
#سورهی_مهر در سال ۹۶ به چاپ رسیده است.
🔻بخشی از کتاب پس از ورود حسین کرمی به ایران در تبادل اسرا:
"شب عجیبی بود. بعد از هشت سال آزادانه خوابیدم؛ آن هم زیر سقف آسمان وطن
و بدون نور اجباری مهتابیها. البته چند نورافکن اطراف پادگان بود
و تاریکِ تاریک نبود. فشار آب زیاد بود. استفاده از سرویس بهداشتی آزاد بود. اگر خوابم نمیبرد، آزادانه بلند میشدم
و قدم میزدم. خیلی عادی، بدون هیچ ترس
و نگرانی، نیمههای شب بلند شدم
و نماز خواندم. خلاصه، آن شب شبِ آزادی بود.
صبح روز بعد به هر نفر یک بسته صبحانه دادند. از دو سه قاشق آش صبح خبری نبود. کره بود
و مربای یکنفره با نان لواش. اولین صبحانۀ غیر تکراری."
#حسین_کرمی#دانههای_انار#آزادگان#لرستان#کتاب#سوره_مهر#معرفی_کتاب#دفتر_فرهنگ_و_مطالعات_پایداری🆔 @farhang_paydari