#عزت_نفسساختار حکومت استبدادی و خودکامه، ساختار تحقیرآمیز است. یعنی از بنیان حقارتبخش و ذلتآور است. و این حقارت و ذلت، ساختاریست نه روبنایی. حکومت استبدادی، با منکوب و سرکوب آزادیها و حقوق، با پیش گرفتن رویههای ناعادلانه، با تبعیضگذاری در قانون، نفس شهروندان را تحقیر میکند؛ یعنی حرمت و ارزش ذاتی انسان را نادیده میگیرد و مردمان را کوچک و ناچیز میشمارد، عزت و احترام را از آدمیان میرباید و انسانها را صغیر و حقیر میبیند. اینجاست که انسانهای تحقیرشده، از عزت تهی میشوند.
سخن از عزتِ نفس است، چونان فضیلت و خیرِ نخستین. عزتِ نفس، آنگونه که فیلسوفان اخلاق آوردهاند، از فضایل و خیرهای نخستینِ اجتماعیست، همچو آزادی، برابری، ثروت و سرمایه. چه بسا مهمترین فضیلت و خیرِ درونی آدمیان همین باشد. عزتِ نفس ارج نهادن بر خویشتن است، آنگونه که هست. عزتِ نفس در نسبتِ تنگاتنگ با کرامت معنا میگیرد، یعنی حرمتِ هر شخصِ انسانی.
بنابر تعریف جان رالز، عزتِ نفس: نخست، حسّ ارزشمندی هر فرد نسبت به خویشتن است؛ بهمعنای ارزش نهادن به زندگی خود، و خیر خود. دوم، اطمینان به توانِ خویش در به انجام رسانیدنِ خیر و مقصد و مصلحتِ خود. به این معنا، عزتِ نفس واجد احساسِ ارزشمندی هر فرد و اطمینان به توانِ او در پیشبرد مقاصد است (نظریۀ عدالت، ص ۴۳۸).
عزتِ نفس، متضمنِ احترام فرد در جامعه است؛ یعنی محترم شمردن و محترم دیده شدن در نگاهِ دیگران. به این معنا، عزتِ نفس چونان ارزش و خیرِ ضروری، پیششرطِ زیستن در جامعه و پیگرفتنِ اهدافِ زندگی است. یک آیه از آیاتِ عدالت، حمایت و صیانت از عزتِ نفس است، اما تحتِ استبداد، عزتِ نفس هر فردی تحدید میشود.
عزتِ نفس، چونان خیرِ نخستین، بهنحوی آخرین پناهگاهِ مردمان در برابر شرّ استبداد و خودکامگیست. آخرین سنگریست که از شهروندان در برابر تیرهای تحقیر و خفت مراقبت میکند. حراست از عزتِ نفسِ خویش، چونان تدبیریست که هم تمنای آزادی و برابری را در دل و جانِ مردم زنده میدارد و هم هر فرد را از ذلت و حقارتْ، ایمن و مصون میدارد.
اقتضای عزتِ نفس این است که شهروندان، در سازوکارِ ناعادلانه و ستمگرانه، مشارکت نکنند و از ساختارِ استبدادی و اسارتی کنار بکشند و بازیگرِ بازی ظالمانه نشوند؛ در برابر نهادها و قوانینِ ناعادلانه نافرمانی و تمرد کنند و در برابر رویههای تحقیرآمیز، مقاومت بورزند؛ اینگونه خود را ارزشمند مییابند و با حفظِ عزت، از ذلت در امان میمانند و تاب میآورند.
از این منظر، از نگاهِ عزتِ نفس، به نمایشِ پیشرو مسما به «انتخابات» بنگریم؛ کلاه خود را قاضی کنیم که انتخابات در حکومتِ اسلامی، چگونه رویهایست؟ و بسنجیم که این رویه، چه نسبتی با عزتِ نفسِ ما شهروندان دارد؟ خوب که بنگریم، آن را شبیهِ بازیای میبینیم که داور و زمین و حریف، یکیست و در یک طرف در برابر ما قد علم کردهاست، و نتیجه از پیش تعیینشده است؛ حتی فرضِ بُرد در بازی، اثری در زندگی ما ندارد. چرا باید در چنین بازیای شرکت کرد؟
انتخابات در حکومتِ اسلامی، با گذشتن از صافیِ شورای نگهبان، شبیه هرچیزیست جز انتخابات. نمایندههای تعیینشده، مهرههای تحمیلشده، در یک فرآیندِ غیرشفاف، برای چینش نهادهایی - چون دولت و مجلس - که عملاً اختیار و قدرتی از خود ندارند و باید برای هر عمل، پاسخگوی نهادهای انتصابی باشند.
شهروندان مجبورند که میان گزینههای برگزیدۀ شورای نگهبان، دست به انتخاب کسانی ببرند که وقتی هم پیروز شدند، توانی برای پیشبرد مصالح مردمی را نداشته باشند. و هرچه میگذرد، هر چهارسال، دایرۀ برگزیدهها تنگتر میشود. از انتخاب میان بد و بدتر، به انتخاب میان بدتر و بدترین میرسند. رأی که دهند، یا شمرده نمیشود، یا منتخبشان به چیزی گرفته نمیشود. هرچه میگذرد، حکومت جلوتر میآید و مردم باید عقبتر بنشینند. آیا این تحقیر نیست؟ چگونه کسانی چشم بر این حقارت میبندند؟
از رویۀ انتخابات بگذریم که بدل به نمایشی برای خنده و فریب شدهاست. بهیاد باید آورد خونهایی که بر زمین ریختهشد، بهدست حکومت؛ درحالیکه هیچوقت پاسخی برای این خونها نداد. به یاد آورد سرکوب خونین و وحشیانۀ جنبشهای مردمی را، گلولههایی که قلب شهروندان را هدف گرفت، گشتهایی که حجاب بر زنان تحمیل کرد، حجاببانهای چادرسیاهی که هیچ وقت پاسخگو نبودند و نیستند. از آن زمان تا امروز، چه تغییری در این ساختار ایجاد شدهاست؟ انتخابات، بازیِ همان ساختاریست که اجتماعاتِ اعتراضی و جنبشهای مردمی را در خون فرو برد.
انتخابات در
#حکومت_اسلامی،دقیقا همان است که میرحسین به خوبی گفت «انتخاباتها تحقیرآمیز و مهندسیشده و تصمیمات پشتپرده» است. عزت نفس ما، مجال نمیدهد تن به این رویههای تحقیرآمیز بدهیم.
📚فلسفه سیاسی...
╔═.
🍂.══════╗
🆔 @falsafesiasi 🍂╚══════.
🍂.═