واقعیّتِ نگرانکننده این است که امرِ حقیقیای که به منزلهیِ کلّیِ انتزاعی درک میشود، و اندیشهای که به منزلهیِ علمِ ناب درک میشود، هیچ آسیبی به هیچکس نمیرساند. واقعیّت این است که نظمِ مستقر و ارزشهایِ جاری همواره در این برداشت از حقیقت و اندیشه بهترین حامیِ خود را مییابند. #نیچه میگوید:
«حقیقت همچون مخلوقی رام و بیآزار پدیدار میشود که پیوسته به تمامیِ قُوایِ مستقر اطمینان میدهد که هیچگاه کوچکترین دردسری برایِ هیچکس نخواهد آفرید، زیرا او چیزی جز علمِ ناب نیست.»
حکمِ عجیبِ #لایبنیتس همچنان بر دوشِ فلسفه سنگینی میکند: تولیدِ حقایقِ جدید، امّا «بدونِ واژگونکردنِ احساساتِ مستقر». و از کانت تا هگل، فیلسوف را میبینیم که در مجموع شخصیّتی بسیار متمدّن و پارسا مانده است، و دوست دارد غایتهایِ فرهنگ را با خیرِ مذهب، اخلاقیّات و دولت در هم آمیزد...
حقایقی وجود دارد برخاسته از پستی، حقایقی که حقایقِ بَردهاند... سرشتِ نهچندان جدّیِ مثالهایی که فیلسوفان برایِ توضیحِ «اشتباه» بدانها توسّل میجویند (گفتنِ «سلام تئایتتوس!» به هنگامِ برخورد با تئودوروس، گفتنِ اینکه سه بعلاوهیِ دو برابر است با شش)، نشان میدهد که این مفهومِ «اشتباه» صرفاً سوءِ استفادهای است از امورِ بچّهگانه، تصنّعی یا مضحک. چه کسی میگوید سه بعلاوهیِ دو برابر است با شش، جز بچّههایِ کوچکِ دبستانی؟ چه کسی میگوید «سلام تئایتتوس»، جز کسی که نزدیکبین یا حواسپرت است؟ اندیشه، اندیشهیِ بالغ و سنجیده، دشمنانِ دیگری دارد: ...حماقت و بسی ژرفتر از حماقت، چیزی که حماقت علامتِ آن است: شیوهای پست از اندیشیدن... در «حقیقت» و در «اشتباه»، اندیشهیِ ابلهانه چیزی کشف نمیکند جز آنچه پستترین است، جز اشتباهها و حقیقتهایِ پستی که ترجمانِ چیرگیِ برده و فرمانرواییِ ارزشهایِ حقیر یا قُوای مستقر-اند. نیچه در نبرد با زمانهیِ خود هیچگاه بازنمیایستد از افشایِ اینکه چه مایه پستی لازم است برایِ اینکه بتوان چنین گفت یا چنان اندیشید.
#ژیل_دلوز
#نیچه_و_فلسفه - فصل سوم
📚فلسفه سیاسی...
╔═.🍂.══════╗
🆔@falsafesiasi🍂
╚══════.🍂.═