✏فقط شعر و غزل 📋

#حسین_زحمتکش
Канал
Логотип телеграм канала ✏فقط شعر و غزل 📋
@faghatsheroghazalПродвигать
8,17 тыс.
подписчиков
24
фото
3
видео
880
ссылок
زیباترین اشعار عاشقانه شاعران ایران را در این کانال بیابید... بیش از ۷ هزار نفر از هواداران ترانه __ غزل و شاعران مطرح کشور عضو این کانال هستند... #فقط_شعر_و_غزل faghatsheroghazal@ ارتباط با گردآورنده و مدیر کانال: @saeidrajabpour Admin:
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند
چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند

بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به ما، جانی نمی‌ماند

برایم قابل‌درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی‌ماند

همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه‌خوردن نیز دندانی نمی‌ماند

اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دست‌های تنگ، ایمانی نمی‌ماند

اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند

بخوان از چشم‌های لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۷۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
من تَلخم و خَراب ... چه داری برای مَن ؟
ساقی ، به جز شَراب چه داری برای مَن ؟

کافی ست وعده های دروغین عشق ، آه !
سیرابَم از سَراب ، چه داری برای مَن ؟

یا رَب، به غیرِ رَنج چه دیدم زِ روزگار ؟!
جز وعده ی عذاب چه داری برای مَن ؟

باید شبیه مَردمِ هم‌عصر خود شَوَم
صورتگرا ! نِقاب چه داری برای مَن ؟

روزی اگر بِپُرسَمت این بود رسمِ عشق ؟
ای بی وفا ، جواب چه داری برای مَن ... ؟

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۶۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید...    👇👇👇
@faghatsheroghazal
🌹🌹
مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ ، یارانم!
برایم مضحک است آه و فغانِ سوگوارانم

قطاری کهنه ام ، اما چه جای شِکوِه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگ ِلطفِ همقطارانم!

تورا با دیگران می بینم و در صبر می سوزم
کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم

به تو اصلا نمی آیم ، به تو ای خوبی مطلق
کنار ِتو چنان عکس رضاخان در جمارانم!

تو هم نه، دیگری با چشم‌مستش می‌کشد مارا
امید زنده ماندن نیست ، شمعی زیر بارانم ...

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
شیشه‌ی عطریم و در افسوس، بوی رفته را
عشق، برگردان به ما این آب جوی رفته را

یوسفم را گرگ برد و حسرت پیراهنش
پس نخواهد داد نور چشم و سوی رفته را

منّت رسوایی‌ات را بر سرم نگذار عشق
تا به سر خاکی بریزم، آبروی رفته را

بی‌حساب امروز دل بازیچه کن اما بدان
می‌کشد روزی خدا از ماست موی رفته را

هرچه در دنیا دلم پوسید دیگر کافی است
تا نپوسیدم صدا کن مرده‌شوی رفته را

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟!

بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند

برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند

همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند

اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند…

اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند

بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را …
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو
تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو

تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم
رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو!

تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو

سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو

خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
دست ما کوتاه و دستان شما در دست دوست
خاطراتی که شما دارید، ما را آرزوست!

دشمنان از روبه‌رو خنجر زدند و دوستان
کاش برمی‌گشتم و می‌ایستادم رو به دوست

آنچه از تو برده‌ایم، این زخم‌های کهنه است
آنچه از ما برده‌ای -ای عشق!- عمری آبروست

حاصل یک‌عمر، پیش چشم‌مان بر باد رفت
چون کسی که رکعت آخر بفهمد بی‌وضوست...!

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت

تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت !

شبیه نوح اگر هیچکس به دين تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت

دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت

بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شده ای بین عکس های خودت

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
من نمی دانم که بُردم جنگ را یا باختم
زنده بیرون آمدم اما سپر انداختم...

از جهنــّـــم هیچ باکی نیست وقتی سالها
با جهانی این چنین هم سوختم هم ساختم

دوست از دشمن مخواه از من که بشناسم رفیق
من! که در آیینه خود را دیدم و نشناختم...

آنچه باید میکشیدم را کشیدم، هر نفس
آنچه را بایست می پرداختم پرداختم

سالها سازی به دستم بود و از بی همتی
هیچ آهنگی برای دل خوشی ننواختم

زندگی شطرنج با خود بود و در ناباوری
فکر می کردم که خواهم بُرد... اما باختم...!

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
نگاهی نامسلمان، ناگهان انداختی، رفتی
ندیدی سوختم، آتش به جان انداختی رفتی !

به شک افتاده بین پنج و شش رکعت‌ شمار ما
تو باز اهل‌ یقین را در گمان انداختی رفتی …

نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاکستر
عصایت را میان ساحران انداختی، رفتی !

شبیه چای خود را پیشکش کردم، تو با سردی
مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی …

اگر خیری رساندی بی گمان نشناختی، گویا
گلی بر سنگ قبری بی نشان انداختی، رفتی

برایت ارزش کشتن ندارم، دیده ام هر جا
که رویارو شدم با تو، کمان انداختی، رفتی …

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
مات چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست
از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست

این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد
هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست

از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق"
آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست!

هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان
در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست

قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است
آنقدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست ...

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇
@faghatsheroghazal
با خنده اگر از منِ بازنده گذشته
شادم كه مرا ديده و با خنده گذشته!

بخشيده ام او را به رقيب و نتوان گفت
از آنچه به روز منِ بخشنده گذشته...

از دستِ كج رهگذر باغ، گذشتيم
سيبي اگر از شاخه ي ما كنده، گذشته...

گفتيم :"در آينده هم از عشق توان گفت
آنقدر نگفتيـــــم... كه آينده گذشته!

هركس كه به حال من دلباخته خنديد
با خنده رسيده ست و سرافكنده گذشته

گفتي سر تو باز بجنگم ولي افسوس
عمريست قمار از منِ بازنده گذشته...

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇👇
@faghatsheroghazal
آن شاعران که از تو، به توصیف تن خوشند
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند

زیبایی ات وسیع تر از حدِّ وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند !

دلخوش به خنده‌ های رقیبان من نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند …

مو وا کن و ببین که درین شهر عده ای
با آن کمندِ گرمِ به هم ریختن خوشند

گاهی مرا نگاه کنی، رد شوی بس است!
آنان که بی کسند، به یک در زدن خوشند …

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۴۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇👇
@faghatsheroghazal
تا لبِ سرخ تو دارد تب حوایی را
آدمی نیست که نشناخته رسوایی را

یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد
تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را

باید از هرچه دوات است سیامشق کند
میرعماد آن خط ابروی چلیپایی را

با چه حالی به تماشا بنشینم امشب
این به هم ریخته گیسوی تماشایی را

تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی
مفتخر می کنی امشب من و تنهایی را...

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۳۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇👇👇👇
@faghatsheroghazal
چيزی كه از من خواستي جز دل بريدن نيست
چيزي مخواه از من كه در اندازه من نيست

دنبال آرامش مگرد اي رود سرگردان
چيزي كه در دريا نباشد در تو قطعا نيست

گاهي براي گريه كردن بس كه تنهايي
جايي برايت بهتر از آغوش دشمن نيست

چيزي نميبينيم جز تاريكي و اندوه
در زندگي وقتي چراغ مرگ روشن نيست

پيراهنم روزي گواهي ميدهد پاكم
اي عشق خيلي وقتها پاكي به دامن نيست

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
شما هم به جمع بیش از ۳۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... 👇👇👇👇👇👇
@faghatsheroghazal
کسی با موج موهایت کنار آمد به غیر از من؟
کسی با هستی‌اش پای قمار آمد به غیر از من؟

کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟

تمام شهر در جشن تماشای تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من!

برایت ـ دست‌مال کاغذی ـ بودم! ولی آیا
کسی در لحظه‌ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟

مرا از جمع خاطرخواه‌ها منها کن ای حوا
تو را کافیست آدم هرچه بار آمد به غیر از من!

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
@faghatsheroghazal
انگار غزل آب نباتی شده باشد
وقتی که دو تا لب قر و قاطی شده باشد!

لب های تو با طعم انار است و دو چشمت
شیری ست که کم کم شکلاتی شده باشد!

این طور نگاهم نکن، انگار ندیدی
شهری پی عشق تو دهاتی شده باشد!

من با تو خوشم با نمد بر سر دوشم
بگذار که عالم کراواتی شده باشد!

یک بار به من حق بده، لب های کبودم
در لیقه ی موهات دواتی شده باشد!

باید که غزل های مرا هم نشناسی
وقتی که غزل هم صلواتی شده باشد..

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
@faghatsheroghazal
من شعر آوردم، نمی خواهی سری هم هست
هرجا که خوبی هست قطعا بهتری هم هست

چشمان پشت پلک تو کافی ست تا یک روز
ثابت کند پیش از قیامت محشری هم هست

تقدیرِ ما با هم گره خورده است، باور کن!
هر جا که باشد کافری، پیغمبری هم هست

اینجا، رفیقانم رقیبانند و می بینم
در آستین جز دست یاری خنجری هم هست…

هر روز نفرینم کن اما خاطرت باشد
پشت سر عاشق دعای مادری هم هست

بر گردنِ من بار حیرت را تماشا کن
در این دیار، از نیزه سرگردان تری هم هست!

هر استکانی را که بر دارم پر از زهر است
جز مرگ آیا انتخاب دیگری هم هست؟

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
@faghatsheroghazal
به تو خو کرده ام، مانندِ سربازی به سربندش
تو معروفی به دلکندن، مونالیزا به لبخندش

تو تا وقتی مرا سربار میبینی، نمیبینی
درختِ میوه را پربار خواهد کرد، پیوندش

به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد
بهای شعرهایم را، بپرس از آرزو مندش!

به دنیا اعتباری نیست، و این حاجی بازاری
نه قولش قول خواهد شد، نه پا برجاست سوگندش

گریزی نیست جز راه آمدن با مردمِ پابند
همیشه کفشْ تقدیرش، گره خوردست با بندش!

به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست
چنان شعری که میماند به خاطر، آخرین بندش

چه حالی داشتم با رفتنت، سربسته میگویم
شبیهِ حالِ مردی، شاهدِ اعدامِ فرزندش...

#حسین_زحمتکش
#فقط_شعر_و_غزل
@faghatsheroghazal
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت

گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی
تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت

گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات
یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت

گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!
در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت

یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال
او استکان چایی خود را نخورد و رفت...

#حسین_زحمتکش
http://telegram.me/faghatsheroghazal
Ещё