#رومان : مسیر زندگی
قسمت : ۷۲
نویسنده : اورانوس
زن ماما: مادر جان ای دفه که ما به هرات آمدیم یک دلیل دگی هم داره
بی بی جان: چی دلیل
😕
مم گوشا خو تیز کردم ببینم چی میگن
(فضول هم گوینده هشتک جم
🤭)
زن ماما: قصد داریم شکیب جو نامزد دار کنیم .
مه: چییییییی؟
😳🔊🗣
بی بی جان: ویی بابیلا ای چی رقم جیغی بود کشیدی دل مه بترقید
😱😨
مه:
😐
بی بی جان: خو بخیر باشه
رویا: ایشته خوب هوراا
🥳
مه: مثلکه تو خبر نداشتی؟
😕
رویا: داشتم ولی مطمعننبودم
🙂
مه: چی وقت؟؟ کی هسته دختره ؟؟
کجا میرین ؟؟ چی وقت میرین ؟؟
محفلا یو به هراته یا ایران؟
🤩
زن ماما : آهسته کم کم بپرس کمی نفس بگیر
😧
رویا: برار مه ماین نومزاد دار کنن تو بد تر از مه ذوق مرگشدی
😂
مه: او برار مم هسته حالی تو چپ کن که زن ماما جان گپ بزنن
😒
رویا: مه که گپی نزدم خود تو رادیو
بی بی سی واری گپمیزنی
زن ماما: ما خو به همی قصد هستیم ولی تا حالی نظر شکیب نگرفتم
😕
مه: یعنی چی؟
🙁
زن ماما: چند وقت پیش بپرسیدم گفت حالی نمایم زن کنم
رویا: او چند وقت پیش منظور شما پارسال بود؟
🤨
زن ماما : ها
مه: حالی دگه حتمی نظر یو تغییر کرده
زن ماما: مچوم
مه: دخته کیه؟
🤩
زن ماما: دختر خوهر مه نازنین
مه رویا: چیییییی؟
😳
مریم: شما دو تا چیکار شد ایشته همزمان هم بگفتین
رویا: مه از نازنین خوش مه نمیایه
😑
ازمم بخورد به ذوق مه یعنی از عالیه بهتره؟
😕
زن ماما: چری چیکار شده دختر خوبی هم هسته خیاطی هم میکنه
رویا: مه خو بدی ازو ندیدم اما مه خیاط نمام زن برار مام
😌
زن ماما: چری نازنین از کی میمونه مقبولی هم هسته
#ادامه دارد
😳حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9