کانون انتظار

#قـول_کـه_میـداد_پابندش_بود
Канал
Логотип телеграм канала کانون انتظار
@entezar_ikiuПродвигать
113
подписчиков
1,26 тыс.
фото
239
видео
396
ссылок
💠ارتباط با ادمین: @Z_taher17 @Erfanalamoutiyan 💠 کانون انتظار دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) @entezar_ikiu ▪️ صفحه کانون انتظار در اینستاگرام: https://www.instagram.com/entezar__ikiu/ ▪️
Forwarded from عکس نگار
🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹
#زندگینامه
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#قسمت_6

🌺ادامه تحصیلم را با مصطفی شروع کردم، با یک پایه عقب تر. او سوم راهنمایی بود، من دوم . تا پیش دانشگاهی همینطور پیش رفتیم.

🌸نسبت به نمره های مصطفی در دوران ابتدایی خیلی حساس نبودم. ولی در راهنمایی و دبیرستان، چرا.

🌺حواسم بود خدایی نکرده طوری افت نکند که در کنکور آن چیزی که می خواهد ، نشود.

🌸یک بار با او صحبت کردم. فکر می کنم دوم دبیرستان بود.

🌺گفتم: «ببین! فلانی این تعداد پسر داره، یکی شون این کارو کرده، یکی شون این کارو کرده، اون یکی به این جا رسیده ،...

🌸امــا شمـــا یـه پســر بیشتــر نیســتی. پـس من خیــلی آرزوهــا بــرات دارم. »

🌺گفت: « قـول می دم بیشتــر از کسـی که ده تا پســر داره، بــرات کـار کنـم. هــر آرزویـی داری برآورده کنـم. »

🌸واقعا این کار را کرد. چه از لحاظ درسی📚، چه از هر لحاظ دیگر. بیشتر از یک پسر انجام وظیفه می کرد.

#قـول_کـه_میـداد_پابندش_بود ...


🌺مصطفی به#کشتی و#دوچـرخه_سواری🚲 علاقه داشت. از کلاس پنـجم دوچرخه داشت. ولی کلاً دور و بر موتور نمیرفت؛ هیچ وقت. چون حساسیت مرا به موتور می دانسـت.

🌸تا سال سـوم راهنـمایی دوچـرخه داشـت. بعد که پـدرش مینی بوس 🚌 خرید، رفت کمک او. گاهی وقتها خودش سوار می شد.

🌺هر چقدر هم من اعتـراض می کردم، فایـده نداشت. می نشست کنار پدرش. هرجور بود ماشین را می گرفت.

#ادامه_دارد

#برگرفته_از_کتاب_من_مادر_مصطفی

https://t.me/joinchat/AAAAAD-LMWromNQON4nIEA

#خاطره_شهدا
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن_14

💠کانون انتظار دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
@entezar_ikiu