کانون انتظار

#حیا
Канал
Логотип телеграм канала کانون انتظار
@entezar_ikiuПродвигать
113
подписчиков
1,26 тыс.
фото
239
видео
396
ссылок
💠ارتباط با ادمین: @Z_taher17 @Erfanalamoutiyan 💠 کانون انتظار دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) @entezar_ikiu ▪️ صفحه کانون انتظار در اینستاگرام: https://www.instagram.com/entezar__ikiu/ ▪️
Forwarded from عکس نگار
🌹🌹🌹🌹
#هوالعشق
#خاطره_کاری

🍃🌺در مقطعی دانشجو ها باید در کارهای علمی و پژوهشی در سطح دانشکده، یک فعالیت #جدی را شروع میکردند و قرار شد که دو نفر از بچه ها که یکی از آنها آقا مصطفی احمدی روشن و دیگری محمود حاجیلو بود، برای شروع در تز فوق لیسانس به بنده کمک بدهند. موضوع پروژه هم ساخت غشا برای جداسازی اکسیژن و نیتروژن بود.
خیلی از صنایع #نیاز به نیتروژن و در
خیلی صنایع دیگر نیاز به اکسیژن وجود دارد.

🔷یکی از روش های جداسازی این دو گاز جدا سازی مولکول های هوا است. و به این ترتیب اکسیژن و نیتروژن بدست می آورند.

🍃🌺همان جلسه اول گفتم: باید #وقت بگذارید اگر وقت ندارید کنار بکشید. آنها را بسیار علاقه مند به کار دیدم.
آقای حاجیلو یک ماه تاب آورد اما یک روز در آزمایشگاه که بودم، نزد بنده آمد و گفت: فکر نمیکردم کار #سنگین باشد و تا این حد وقت بگیرد. بعد گفت: اگر اجازه بدهید بنده انصراف می دهم ایشان کنار کشید.

🔶 سال ۷۹ بود و همانطور که گفتم آنها ورودی ۷۷ بودند یعنی سال دوم را تمام کرده بودند، ترم پنج. مهندس روشن اما ادامه میداد

🍃🌺اما وضع به همین روال ادامه پیدا نکرد.
احمدی روشن ناگهان غیبش زد اوائل البته احمدی روشن جسته و گریخته می آمد بعد از مدتی غیبش زد، بیخبر، بدون اینکه ما را در جریان بگذارد نیامد. بنده مشغول به کار بودم. همانطور که گفته بودم این پروژه پایان نامه فوق لیسانس بود. ضمناً دکتری هم قبول شده بودم و باید سر موقع کارم را تحویل میدادم. وقتی دستیاران من هر دو نیامدند بیم داشتم که کار به موقع نرسد.

🍃🌺تا اینکه یک روز اقای احمدی روشن پیدایش شد. با حالتی که از غیبت بی خبر خود بسیار ناراحت بود. من در آزمایشگاه بودم گفت: شرمنده ام و از این حرفها، من به حالت خیلی عصبانی و جدی برخورد کردم، دست خودم نبود. خب ناراحت شده بودم، حتی گفتم: شما که کار را جدی نگرفتید نباید به کار ورود پیدا می کردید؟! مثل آقای حاجیلو میگفتید نمی توانم.

🍃🌺آقا مصطفی بلافاصله گفت: نه من #هستم. مشکلی برایم پیش آمد و نتوانستم بیایم. گفتم: لااقل خبر میدادید، گذشت. دوباره بعد از مدتی غیبش زد یعنی قرار بود کارهایی انجام دهد که دیدیم دوباره پیدایش نیست.

🍃🌺امان از جواب منفی... این بار آقامصطفی، آقای تقوی را که اکنون در دانشگاه استاد فلسفه هستند و در آن زمان دانشجوی فوق لیسانس بودند واسطه فرستاد، خودش نیامد. آقای تقوی آمد و گفت: خودش میخواسته بیاید و چون دفعه قبل شما تند برخورد کردید، بنده را واسطه کرده است

🍃🌺گفتم مشکل ایشان چه بوده که نیامده است؟ گفت: درگیر مسائل عاطفی شده بود، خواستگاری و اینها مثل اینکه خانمش آن موقع جواب منفی می دهد به خاطر همین پیگیری نکرد. گفتم: اشکالی ندارد.
او هم گفت: حجب و #حیا کرده و موضوع را به شما نگفته است، همین گفتم: اشکالی ندارد بگویید بیاید، ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است.

🍃🌺وقتی #شب #بیداری های یک مهندس در آزمایشگاه کلید خورد...
آمد، مردادماه بود. ما زمستان سال قبل شروع کرده بودیم، یعنی زمستان ۷۹ بود که مردادماه ۸۰ ایشان دوباره امد. این بار #محکم و #منظم #پای_کار بود. گاه تا دم #صبح در آزمایشگاه بودیم و گاه شبها در آزمایشگاه بودیم چون کار عقب بود.
آزمایشگاه ما آزمایشگاه کارگر بود. اقامصطفی بسیار کمک کرد. کار سر موعد تمام شد. قرار بود تا شهریور تمام شود که شد.

🍃🌺در تدوین پایان نامه، در استخراج داده ها بسیار کمک کرد. آن پروژه به یکی دو تا مقاله هم منجر شد. یکی در مجله ایرانیان پلیمر ژورنال و یک مقاله در کنفرانس مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت چاپ شد. موضوع هم این بود؛ جداسازی اکسیژن و نیتروژن به روش غشایی.

🔺راوی: دکتر سید عباس موسوی استاد دانشگاه

#جبران_کنیم
#توانمون_رو_بیشتر_کنیم
#خاطره_شهدا
#خاطره_شهید_مصطفی_احمدی_روشن_3

🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷

کانال رسمی شهــ🌷ــید هســ🇮🇷ــته ای
مصطفی احمـدی روشـ🌙ـن

🆔تلگرام:
👉https://t.me/joinchat/AAAAAD-LMWromNQON4nIEA

🆔سروش (پیام رسان ایرانی):
👉http://sapp.ir/mostafaahmadiroshan

💕رفیق شهید ما مصطفی احمدی روشن

🔷کانون انتظار دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)
@entezar_ikiu