Смотреть в Telegram
در رقص صوفیانهٔ اشباح و سایه‌ها در قطره‌های آب در سایه‌های بیشهٔ انبوه دوردست در بامدادها در سرزمین گمشده‌ای بی‌نشان و نام در نوشخند روز در خنده‌ای که می‌شکفد بر لبان او در هرچه هست و نیست در هر چه بود و هست در هر کجا که می‌گذرد سایهٔ حیات سرمست و پرنشاط آن پیک ناشناخته می‌خواندم به گوش خاموش و پرخروش کانجا که مرد می‌سترد نام سرنوشت و آنجا که کار می‌شکند پشت بندگی رو کن به سوی عشق رو کن به سوی چهرهٔ خندان زندگی نادرپور، چشم‌ها و دست‌ها
Telegram Center
Telegram Center
Канал