Смотреть в Telegram
✉️گیرنده: مادام خط‌خطی، لی‌لی (عروس هلندی) های ای لی‌لی، لی‌لی، لی‌لی. گردن‌دراز لاغروی لنگ شترمرغی. تو پاکت آمدی. مویم نشسته بودم بالای کابینت و برای آدم‌خانگی‌هایم شیشکی مِبستم که اگر متانند موره  بگیرند. یکهو سر و کله‌ات پیدا رفت. بوی غاز مِدادی. بچه دهاتای میدون کرج بودی. مو چی؟ بچه‌ی لاکچری سالن پرورش جوجه‌ی اکبرآباد. ما از اول هم کلاسمان به هم نُموخورد. ولی خال‌مخالی و لپ‌هیا نارنجی‌ات رِ که دیدوم گفتوم: خودش است. زن آینده و مادر بچه‌هام. مِپریدوم به آدم خانگی‌ها که دست‌شان به تو نخوره. تو زن مو بودی و این بی‌ناموس‌ها هی مخواستند دست‌مالی‌ات کنند. دورت چرخیدوم و چرخیدوم و خر ذوق نگات کردوم و هزار بار ازت نوک ورچیدوم. فقط ایستاده بودی و ماتت برده بود. قدت چرا از من بلندتَرَ؟ ننجون و خاله پیرمرد کوتوله‌ی انگلیسی صدایم مزدند. بعد تو رِ چی؟ مادام خط‌خطی. پا نمدادی که. چقدر شب‌ها تنها سر بر بالین گذاشتوم. خاله گفت لی‌لی دچار کودک همسری رفته و اعصابش نمی‌کشد. مثل اینکه مدرسه‌رو بودی و از مدرسه که برگشتی آقاجون آمدت دستت را گرفت و برد آرایشگاه و داد موهایت رِ فشن و لپ‌هایت رِ سرخاب سفیداب بمالند. بعد هم نشاندمان سر سفره‌ی عقد. سنت؟ سه ماه. مو؟ شش ماه. ما از اول هم لنگه‌ی هم نبودِم زن. آقاجون هم گشت زن پیدا کرد برای ما. هی آمدم برات کوکی کوکی خواندوم و گفتوم دوستت دارم و تو؟ یا سرم را نوک‌کاری کردی یا جیغ کشیدی و الفرار. د لعنتی تو زن مو بودی. مو شوهرت. مو چیکار کنم که خان دهات میدون کرج پر و بالت را چیده بود و نگذاشته بود درس بخوانی دکتر شوی؟ ازدواج ما دو طرفه اجباری بود. مو باید با کسی در شان خودوم ازدواج مِکردوم. ولی حالا که با پرپروی خاکستری آمدی به خانه‌ام فقط خاکستر شدنت ما رِ از هم جدا مکنه. تمکین نمکردی که. مویم یا لپ‌های نارنجی‌ات را مکندوم یا لنگ و پاچه‌ات را گاز مگرفتوم. دیگی که برای مو نجوشد، سر سگ درش بجوشد. هی گفتوم آقاجون، ننجون، خاله، مامان ما طلاق مخواهیم هی نگاه کردند و گفتند: گوگوجی‌های ناناسی مپولی. آدم‌خانگی‌اند دیگر. زبان‌نفهم و ملنگ. کجا دلوم برات رفت؟ وقتی آن آقاهه که بوی گند مداد ناخونامِ  گرفت و نوکوم رِ کوتاه کرد.دمغ شودوم. آمدی هی لوس‌بازی و دلبری. مویم دلم رفت برات دیگر. دیگر پنج سانت فاصله یعنی دوری و جیغ و هوار. ولی خب تو هنوز به مو بله‌ی کامل نداده بودی. یواش‌یواش خودت هم کک به تنبونت افتاد. مویم که نه بگو نبودم. به هر جهت مادرم نوه مخواست. کار دادم دست خودمان و بند رِ به آب. ولی خوشحال بودوم. چهارتا بچه تو راه داشتم. نشستم و پختمیشان و سه برابر خودمان رِ برای آدم‌خانگی‌های زبان نفهم لوس کردم و شیرین‌بازی در‌آوردم که قفس تریپلکس و اتاق خواب مجزا برامان بخرند. ولی دیدی چه شد؟ ساجده‌مهلا همین دیروز دنیا آمد. تا صبح زار زدم و بدو بدو کردم کف قفس شاید این آدم‌خانگی‌های زبان نفهم بفهمند ولی نفهمیدند. صد سال گذشت تا بفهمند ساجده مهلا مرده و بیایند جنازه‌اش را ببرند. آدم‌خانگی‌ها خیلی خنگند لی‌لی. تا صبح نخوابیدوم. چشم‌هام قرمز شده و اشک‌آلود. بچه‌مان از دست رفت لی‌لی. بچه‌مان فقط چند ساعتش بود. های ای لی‌لی، لی‌لی، لی‌لی. فرستنده: پیرمرد انگلیسی، فندق (عروس هلندی) پی‌نوشت: مترجم لهجه‌ی مِشَدی: ندا احمدی نازنینم که با همون لهجه‌ی شیرین نامه رو رو‌خوانی کرده.😍 🖋 الهه علیزاده @elahehalizade1 #شش‌شب_شش‌نامه
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств