واژهها خودشان راهبلد هستند
نمیدانم چگونه، اما وقتی یادداشتِ
استاد کلانتری را دیدم کلمهی جدول در ذهنم چشمک زد. نشستم پایِ نوشتنِ جدول با پس و پیشهای مختلف. لذت بخش و مفرح بود. به معجزهی واژهها ایمان آوردم. چندتایی که جلو رفتم به کلمات بهتری رسیدم.به سالها پیش پرت شدم. واژهها خودشان راه بلد هستند فقط کافی است از همراهی آنها دست بر نداری.
رو جدول، زیر جدول، در جدول، سر جدول، پا جدول، بالا جدول، پایین جدول، بو جدول، شو جدول، راه جدول، سو جدول، شب جدول، روز جدول، خو جدول، تند جدول، کند جدول، با جدول، بیجدول، خوره جدول، جدول خوره، جدول کوب، جدول شور، شور جدول، گند جدول، در جدول، جدول درد، جدول کار، جدول جو، جدول باز
وقتی نوجوان بودم خورهی جدول داشتم. یکی از بستگان، جدولبازِ قَدری بود. فانتزیام این بود که چند وقتی یک بار، به دیدنِ آنها برویم. تعدادی جدول حل نکرده بر میداشتم و با خود به خانه میآوردم. آن زمان، آنها وضع مالی خوبی نداشتند. به همین خاطر، گاهی هدفِ کنایه و طعنههای دیگران قرار میگرفت. «ای بابا بیکاری اینقدر جدول حل میکنی؟ واسهچی این همه پول میدی روزنامه و مجلهی جدول میخری؟ به جای اینا پسانداز کن.»
در آن برهه از این سخنان چیزی نمیفهمیدم. فقط میدانستم او به این کار علاقه دارد.
بزرگتر که شدم، به جدول حلکردن عادت کردم. تا جایی که مجلهها را به عشقِ جدولهایشان میخریدم و در اوقات فراغتم حل میکردم. حالا اما میدانم
نباید هیچ کس را برای ذوق و علاقهاش سرزنش کرد.
نمیتوانم بپذیرم به فعالیتهای مورد علاقهی هر شخص، برچسبهای دیگری جز علاقه زده شود.
جدول، معناهای دیگری هم دارد. طرح و نقشه. جوی کوچک آب، نهر. لبهی سیمانی کنار خیابان.
میپندارم شاید جدولبازها یا جدولخورهها آنهایی هستند که با نشستن در کنارِ نهرِ کوچکی از معلومات، دست و رویی در واژهها میشویند و با بهترینِ آنها، جانشان را صفا میبخشند.
✍عفت عزیزی مهر
یادداشت روز