کف پاهای من و تو به ورم عادت داشت
زیر باران گلوله به قدم عادت داشت
طعم زیبایی تو داشت اسیدی می شد
پای اندیشه ی من هم به قلم عادت داشت
دست من به نتوانستن خود عادت کرد
مثل مژگان بلندت که به نم عادت داشت
برده بودم همه جا کوله اندوه تو را
لاکپشتی که به سنگینی غم عادت داشت
جعفر رضاپور
@dardhaykhakestary