برای میرحسین ...
زان گل که به خون بود شناور چه بگویم
از آنهمه پروانهی پرپر چه بگویم
از حنجرهی زخمی آواز قناری
از لحظهی اعدام کبوتر چه بگویم
کشتند و ندادند تنش را به کسانش
از این ستم چند برابر چه بگویم
از داغ ندا، غصهی سهراب و ترانه
از قصهی فرزاد کمانگر چه بگویم
کو "برنو" و "پن تیر" که میدانم از این پس
با تک تک آن لشکر کافر چه بگویم
خاموشم از آن دست که در جوش و خروشم
خون است دلم جان برادر چه بگویم
زان سرخ زبانت که ز گستاخیاش آخر
بر باد شد آن سبزترین سر چه بگویم
در حصری و ما خُرد و خرابیم برادر
ای سیّد اولاد پیمبر چه بگویم ...
#دانیال_مرتضوی "پاییز ۹۱"
@danialemortazavi