⭕️⭕️⭕️ ماجرای یک ایده وطنی
♦️ دکتر
#محمود_وطن_پورچند سال قبل دغدغهای ذهن مرا درگیر کرده بود، که چگونه میتوانم به عنوان یک رزیدنت دندانپزشکی ترمیمی، اقدام مثبتی در جهت آموزش بهداشت دهان و دندان و
#پیشگیری از پوسیدگی انجام بدهم. بعد از مدتها درگیری فکری، بالاخره جرقه ابداع یک
#بازی آموزشی به ذهنم خطور کرد که منجر به ساخت «
#منچ دندانپزشکی» شد.
به طور کلی این بازی بر پایه همان بازی جذاب و معروف منچ و مارپله است؛ منتهی تغییر زمینه بازی از فرم «بعلاوه مانند» آن به فرم قوسهای دندانهای شیری و دائمی تغییر کرده و نیز ساختار مهرههای بازی از یک سری مهرههای شبیه به هم به مهرههایی با ظاهر دندانهای شیری تبدیل شده که تفاوتهای اساسی به وجود آورده است.
بعد از دوندگیهای فراوان و ثبت این بازی در شورای نظارت بر اسباب بازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، که متولی امر اسباب بازی در کشور است، خوشحال و سرمست از این اتفاق بزرگ، به فکر تولید انبوه این اثر فاخر ملی افتادم!
به نظر میآمد بهترین محل برای ارتباط گرفتن با تولید کنندههای تجهیزات دندانپزشکی کنگرههای دندانپزشکی پیش رو و غرفههای نمایشگاهی باشند. در اولین کنگره به سراغ یک غرفه تولیدی داخلی میروم. بعد از معرفی خودم به عنوان رزیدنت ترمیمی که عنقریب فارغالتحصیل خواهد شد، با حرارتی ستودنی بازی آموزشی خودم را معرفی میکنم. مخاطب به شدت شنونده خوبی است. چون از سمند سخن پیاده شدم مسئول محترم غرفه با یک جمله فاخر، فقط یک جمله، بدرقهام میکند: ممنونم. ولی ما از این چیزها تولید نمیکنیم.
با حفظ ظاهر و تحویل یک لبخند از سر اقتدار، دنده عقب غرفه را ترک میکنم، در حالی که نگاهم به محصولات شگفتانگیز این شرکت که روی میز چیده شده گره میخورد؛ انواع لیوانهای منقوش به تصویر مولر اول بالا و پایین، انواع تریهای پلاستیکی در رنگهای مختلف و انواع جامسواکیها به خصوص یکی که کلهسوسماری هم بود!!
به سراغ غرفه دیگری میروم. البته غرفه را طوری انتخاب میکنم که از دیدرس مسئول غرفه اول تا حد ممکن دور باشد، بالاخره دکتر است و غرور دارد. چقدر جلو این غرفه شلوغ است. انگار دندانپزشکان عزیز مشغول خرید سر ساکشن و کاور و پیشبند به قیمت تعاونی هستند. هر طور شده خودم را به غرفهدار میرسانم و سراغ مسئول شرکت را میگیرم. بعد از حواله شدن به این و آن، شماره موبایل مدیر محترم را به من میدهند.تماس میگیرم و از خودم میگویم و از اسباب بازی که ابداع کردهام. خدایا ایشان هم چه گوش خوبی است. تمام حرفهایم را گوش میدهد و در انتها از من میخواهد اطلاعات و تصاویر مربوطه را برایش ایمیل کنم تا ایشان آخر شب جوابم را بدهد. خدا میداند که از آن شب بیشتر از دو هزار و یک شب میگذرد و خبری نشده است. آن موقع تلگرام هم رونقی نداشت که حداقل مطمین بشوم که مدیر عزیز تصاویر را دید یا نه.
به هر حال خوشحال از توافق اولیهای که با مدیر غرفه دوم داشتم و این که عنایت ایشان با درخواست ایمیل شامل حالم شده بود برای محکم کاری به سراغ غرفههای دیگر میروم. هر کدام از تولیدیها چیزی میگوید، یکی ایراد فنی میگیرد یکی مقرون به صرفه نبودن را مطرح میکند و دیگری ….
بعد از حضور در دو سه کنگره پیاپی و ارتباط عمیق با شرکتهای وطنی تولید کننده محصولات دندانپزشکی، امر بر من مسلم میشود که از این شرکتها آبی گرم نخواهد شد. حالا نوبت تغییر استراتژی است. باید به جای تولید کنندههای محصولات دندانپزشکی به سراغ تولید کنندههای اسباب بازی بروم.
پروژه با جستجو در موتور گوگل کلید میخورد: «شرکت تولیدی اسباب بازی آموزشی تهران»
پنجرهها یکی یکی باز و اطلاعاتشان زیر و رو میشود. هفتاد هشتاد درصد صفحهها مربوط به مغازههای فروش اسباب بازی وارداتی است. ارتباطات ایمیلی و اساماسی با اندک تولیدیهای وطنی برقرار میشود. همه جا را جستجو میکردم، طوری که در روزهای آخر کلید واژه جستجو تغییر کرده بود به یک کلمه: تولیدی.
دو سه هفته تمام، اوقات فراغتم با این روش به بطالت گذشت.
ایمیلهای انبوه یک طرفه مرا به تغییر مجدد در استراتژی وادار کرد. از اولش هم باید به سراغ مسئولان و والا مقامان حوزه دندانپزشکی میرفتم. بهترین گزینه دبیر وقت دندانپزشکی بود و بهترین زمان، کنگره انجمن فلان که از قضا تم پیشگیرانه هم داشت و قرار بود فرد مورد نظر در روز اول سخنرانی داشته باشد.
افتتاحیه فرا رسید و من در ردیف اول، تاکید میکنم در ردیف اول، دقیقا در دیدرس سخنران محترم سی دقیقه تمام سخنرانی آتشین وی را نیوش کردم:
«چرا دندانپزشکان ما فقط به فکر درمان هستند و ترجیح میدهند هر چه زودتر دست به دریل شوند. چرا این قدر درمانمحور شدهایم. چرا متخصصان ما هیچ اقدامی در زمینه آموزش بهداشت و امور پیشگیرانه نمیکنند…» ادامه دارد
👈