۵ مهر ۱۴۰۱
امیر مهدی
فرخی
پور چهار روز قبل از جشن تولد ۱۸ سالگیاش در تهران کشته شد؛ در روز پنجم مهر، یعنی دقیقا دو سال پیش در روزی مانند امروز.
او سال یازدهم رشته گرافیک بود. سه سالی بود در کارگاه کفاشی و فروشگاه کیف و کفش پدرش کار میکرد. و علاقه زیادی هم به برقکاری داشت.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که او در تصادف رانندگی کشته شده است.
اما خانوادهاش میگویند شواهد کافی در دست دارند که نشان میدهد او به دست ماموران کشته شده؛ از جمله پیامهایی که او ساعتی پیش از کشته شدن برای دوستدخترش فرستاده بود.
به گفته یکی از منابع نزدیک به خانواده، چهار شب قبل از کشته شدنش، خواهرش از او پرسیده بود که آیا نمیترسد که در اعتراضها اتفاقی برایش بیافتد؟
امیرمهدی پاسخ داده بود: «اگه من نرم، اون یکی نره، پس کی باید بره؟ من میرم که بلایی که سر مهسا اومد، سر تو، دخترهای دیگه، همسر آیندهم و دخترم نیاد و در آینده، آزاد زندگی کنن.»
این منبع به بیبیسی فارسی گفت که
امیرمهدی از ابتدای آغاز اعتراضهای تهران، در تظاهرات خیابانی نقشی فعال داشت:
«کسانی که او را دیده بودند، میگفتند چندباری مامورها با او فیزیکی درگیر شده بودند و
امیرمهدی از دست آنها فرار کرده بود. سردسته خیلی از اعتراضها بود، شناساییاش کرده بودند. ۵ مهر به خانواده زنگ زدند و گفتند
امیرمهدی تصادف کرده.»
این منبع میگوید به رغم ادعای حکومت مبنی بر تصادف امیر مهدی، وقتی آنها به بیمارستان رسیدند متوجه حضور ماموران امنیتی شدند: «یکی از پرستارها به خانواده گفت که تصادفی درکار نبوده و
امیرمهدی را با گلوله کشتند. شکم
امیرمهدی شکافته شده بود. بخیه زده بودند. پشت کمر و گردنش رد باتوم داشت
مادر جاویدنام
امیرمهدی فرخی
پور نوشت:
«دو سال پیش چنین شبی آخرین شبی بود که به خونه اومد
ای کاش میدونستم
😔ای کاش محکم توی بغلم میگرفتمش
برای آخرین بار با من صحبت کرد
از تیر ساچمهای که به پاش خورده بود
از کشته شدن بیرحمانه همسن و سالهاش
از کشته شدن یه مرد جوون توی خیابون ولیعصر سر کوچه فیروزه صحبت کرد
فیلم جوونی رو به من نشون داد که زخمی بود و توی بیمارستان راهش نمیدادند و پشت در بیمارستان از دنیا رفت
ای کاش اون شب تموم نمیشد ای کاش تا صبح بیدار میموندم و صحبتهاش رو گوش میکردم
انگار خودش میدونست که آخرین شبیه که با من درد و دل میکنه
💔امشب احساس میکنم باز هم توی خونه حضور داره
🕊️امشب تا صبح بیدار میمونم و توی خیالم اینبار من باهاش درد و دل میکنم
💔🥀مکن ای صبح طلوع
😭»
#امیرمهدی_فرخی_پور #دادبان