✍
در پاسخ دوست عزیزمان جناب عطاخان(امیدوارم اسمشان را درست نوشته باشم) باید عرض کنم من بارها بر این نکته تاکید کردهام که کانال بوی دلخوشی کانالی است "اختصاصی" و نه "تخصصی"؛ یعنی که مطالبش را بهجز چند پست موقت، تماما به ابوسعید و عرفان خراسانی اختصاص داده است. اما هرگز مدعی طرح مباحث تخصصی در باره ابوسعید نبوده. مطالب این کانال در اغلب موارد کلیات و جزئیاتی ساده و پیش پا افتاده هستند که هر کسی با هر سطح از آگاهی براحتی میتواند آنها را دریاید. تعمد در این زمینه صرفا به رعایت حال مخاطبان برنمیگردد. واقعیت این است که بضاعت علمی من هم بیشتر از این نیست. و اصولا بحثهای فنی و تخصصی را در توان خودم نمیدانم. به همین دلیل هم هست که بخش زیادی از وقتم را با این امید که به کار جوانترها و ناآشنایان با ابوسعید بیاید صرف "یادآوری" و "توضیح واضحات" میکنم. اینها را گفتم تا عذر پرگوییهایم را در شرح نکتههایی که واضح و بینیاز از توضیح هستند و هرکسی براحتی آنها را در مییابد خواسته باشم.
از این عذرخواهی مقدماتی که بگذرم میخواهم به یک نکته دیگر هم اشاره کنم. البته فعلا به قرائت خاص جناب عطاخان از علت واکنش بهظاهر نامتعارف ابوسعید در این مقامه کاری ندارم. آنچه میخواهم بگویم در حقیقت توضیحی تکمیلی است در شرح آنچه پیشتر گفته بودم.
اگر بدانید ابوسعید با دقتی کمنظیر به کلمات و ساختهایی که در آنها به کار رفتهاند نگاه میکند و همان قدر که خودش در انتخاب یکایک واژهها وسواس به خرج میدهد به تشخیص و سلیقه دیگران نیز در این کار توجه دارد - بخصوص آنجا که کلمه، اسم محل یا اسم آدمی باشد - و این ملاحظات را با طبع طناز او همراه کنید آن وقت در شرح این مقامه احتمالا به همان نتیجهای خواهید رسید که من رسیدم.
برای نشان دادن دقت و وسواس ابوسعید در انتخاب نامها و حکایتهایی که حاصل طبع طنزپرداز او هستند مثال تازهای نمیآورم و شما را به نمونههای متعددی که ذیل دو عنوان طنازیها و زبانورزیهای ابوسعید در همین کانال آمده ارجاع میدهم. اما به مقامه کوتاهی اشاره میکنم که تقریبا بلافاصله بعد از این مقامه آمده و ظرافت شکلگیریاش هم شباهت زیادی به مقامه مورد نظر ما دارد. عین این حکایت یا مقامه از این قرار است:
"و از او میآید که روزی مستی را دید افتاده. گفت" دست به من ده!" گفت برو شیخا که دستگیری کار تو نیست!" شیخ را وقت خوش شد."(چشیدن طعم
وقت، ص۱۶۶)
حکایت آنقدر ساده و روشن است که به گفته دوستمان نیازی به توضیح ندارد. ابوسعید به مستی پیشنهاد کمک داده و او هم گفته "تو نمیتوانی به من کمک بکنی" یا به تعبیر تندتر "برو پی کارت، تو اینکاره نیستی". البته که در شرح این دیالوگ کوتاه و تقابل میان این دو پایگاه گفتمانی در پیشینه تاریخی و فرهنگی ایرانیان حرفها میشود زد. اما بیایید تصور کنید اصل مقامه چیزی شبیه این بود: و از او میآید که روزی مستی را دید افتاده. گفت "دست به من ده!" گفت"برو شیخا مارا به کمک تو حاجت نیست!" شیخ را وقت خوش گشت.
همچنان که ملاحظه میکنید اصل ماجرا تغییر نکرده. یعنی هنوز هم میشود همان حرفها و تفسیرهای قبل را تکرار کرد. اما اگر کسی بپرسد با این جواب سربالای مست چرا شیخ خوش شده است پاسخی نداریم. البته میشود توجیههایی برای این تغییر حال هم تراشید اما واقعیت چیز دیگری است.
برای ابوسعیدی که فرم زبان و ساختهای صرفی و نحوی متنوعش منبع عظیم تولید معناست در این صورت ِ برساخته و فرضی مقامه هیچ چیزی وجود ندارد که حالش را خوش کند. خوشکننده حال او نسبتی بود که میان "دست"و "دستگیری" ایجاد شده بود. آنچه ابوسعید را به وجد میآورد و سرخوش میکند سخنشناسی تحسینبرانگیز و ذوق سلیم مستی است که اگرچه بیتعادلیاش او را نقش زمین کرده عقل و تشخیصش از میان نرفته. منشا وجد ابوسعید و علت خوش شدن او پیش و شاید بیش از هر چیزِ دیگر تلاقی یا تقابل یا حتی مجاورت دو واژه "دست" و "دستگیری" است. از کنار هم نشستن این دو لفظ است که معنا در ساحت زبان و در قالب یک جناس اشتقاقی متولد میشود. ابوسعید شیفته این شیرینکاریهای زبانورزانه است.
امیدوارم توضیح این مقامه که از جهاتی با مقامه مورد نظر ما شباهت داشت تا حدودی توجیهکننده اهمیت توجه به نام نوزاد مرد زرتشتی و ارتباطش با خوششدن حال ابوسعید باشد. نکتهای که قطعا به ذهن جناب دباغ هم رسیده اما یا آن را همچون دوست عزیزمان بدیهی و بینیاز از توضیح دانستهاند یا هم نخواستهاند فعلا به آن بپردازند.
از جناب عطاخان عزیز ممنونم که نظرشان را با جمع دوستان این کانال به اشتراک گذاشتند. پاسخ من به بخش پایانی نوشته ایشان هم ابتدائا ارجاع به بحث الهیات اعتراضی ابوسعید است و پس از آن هم به ماجرای درگذشت فرزند خردسال شیخ و واکنش او به این اتفاق ناگوار.
@booyedelkhoshi