💠آیین
شب چله💠🔻پيشكش
#بنياد_فردوسي_توس به پاسداشت
#شب_چله🔷 برگرفته از کتاب جهان فروهری
🔶نوشته ی دکتر بهرام فره وشی
♦️یلــــــدا
♦️شب چلـــــــه
به گذشته های دور تاریخ قوم ایرانی بازمیگردیم، آنگاه که نخستین اندیشه های مزدا پرستی در قوم ایرانی پدیدار شد. مردمی که در کوه و دشت و صحرا به زندگی چوپانی سر میکردند قرنها بود که با تضادهای طبیعت چون گرما و سرما، سپیدی و سیاهی، روز و
شب، تاریکی و روشنایی و تضادهای خوی انسانی چون خوبی و بدی، دشمنی و دوستی و غیره آشنا شده بودند و چون در زندگی قومی و قبیله ای همیشه سالار و فرمانده یک تن، یعنی بزرگ خانواده بود، به این اندیشه افتادند که نیکی ها و بدی ها را سروری و سالاری باید، و چون شایسته نمی دیدند که سالار خوبی ها به بدی نیز فرمان دهد از این روی در اندیشه خود برای نیکیها سالاری و برای بدیها سالاری دیگر پرداختند و برتری ها و پیروزیی نهایی را برای سالار نیکیها بازشناختند و تضادهای دنیایی زندگی را به جان یکدیگر انداختند و بدین طریق ثنویتی به وجود آمد و آن چه نیک و خوب و نغز بود آفریده اورمزد وآنچه بد و زشت و ترس آور بود زاده اهریمن پنداشتند.
روز روشن که هنگام کشت و کار و تفرج بود آفریده مزدا به شمار میرفت و
شب پر اسرار و مرموز و ساکت که در پناه آن کشتارها دزدیها، شبیخون ها، انجام می شد آفریده اهریمن بود و ایرانیان دوران کهن برای اینکه این
شبها را تا اندازه ای بی آزار سازند، آتش می افروختند تا هم روشنایی در خانه باشد و هم به خاطر نیروی اورمزدی دیوان و پریان و جادوگران از خانه دور شوند زیرا عقیده داشتند که در خانه ای آتش در آن هست دیوان و جادوان راه نمیتوانند یافت.
در این
شب ها،به ویژه، در
شب های دراز زمستان به دور آتش گرد میآمدند و پاسی از
شب را در آنجا می گذراندند. این شبها که به دور آتش می گذشت، آتشان نام داشت و امروز نیز در روستاهای خراسان به
شب نشینی "آتشان" میگویند.
خاموش شدن آتش گناهی بزرگ بود، چون معتقد بودند که پس از خاموش شدن آتش ارواح زیان گر به خانه می تازند. رسم بر این شد که هر
شب تا پگاه کسی نگاهبان آتش باشد تا خاموش نشود و آتورپات که نام یکی از مقامات مذهبی دین ایران قدیم است به معنی پاینده آتش است از همان دوران ها به یادگار مانده است و رسم روشن نگاه داشتن آتش در
شب ها هنوز بر جای است.
طولانی ترین
شب های سال
شب انقلاب شتوی است که پس از آن آفتاب از برج قوس (نیماسپ) به برج جدی تحویل میشود و روزها اندک اندک بلندتر میگردد. این طولانی ترین
شب سال در نظر ایرانیان نحس بود و در فرهنگهای فارسی نیز از نحوست آن سخن رفته است، زیرا علاوه بر اینکه مردم در سرمای سخت زمستان دیر زمانی از دیدار خورشید محروم بودند، بنابرعقایدمذهبی نیز می پنداشتند که این
شب طولانی ترین حمله اهریمن را در بر دارد و چون فردای آن
شب روشنایی غالب میشد و روز طولانی تر می گشت، مردم برای دفع نحوست آن
شب و بازآمدن خورشید در فردای آن
شب، به شادی می نشستند و گرد هم به دور آتش جمع میشدند و در انتظار برآمدن خورشید و در واقع زایش دوباره خورشید بودند که نحوست
شب دراز را با تولد خود از میان میبرد. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه درباره این روز چنین آورده است: « و نام این روز میلاد اکبر است و مقصود از آن انقلاب شتوی است گویند. گویند در این روز نور از حد نقصان به حد زیادت خارج میشود و آدمیان به نشو و نما آغاز میکنند و پری ها بذبول و فناء روی می آورند.»
ایرانیان برای آنکه
شب یلدا، به رغم اهریمن بد کنش به خوشی بگذرد، آخرین بازمانده های میوه های پاییزی را که جمع کرده بودند برخوان می نهادند و گاهی تا بامداد شادی و
شبزندهداری میکردند. آوردن این میوه های خشک و تر «می زد» نام داشت و میهمانی مذهبی بود و فدیه ای بود که نثاراورمزد می کردند و چون پس از آن زمستان می آمد و دیگر بر و میوه پرورده نمیشد، این خوان میوه و خوراکی ها شگون داشت و زمستان را که در پیش بود پربرکت می گردانید.
امروز نیز همین رسم به جای مانده است و در این
شب ها معمولاً انار و سیب و به و خربزه و هندوانه و انگورهای آویخته که به ویژه در آذربایجان برای همین
شب ذخیره شده اند و میوههای خشک، زینت مجلس های
شب چله در خانه هاست تا بیدار ماندن را مطبوع و دلنشین کند.
به این ترتیب به پیشباز
چله ی بزرگ می رفتند که از روز یکم دی ماه آغاز میشد و تا دهم بهمن ماه ادامه داشت و این چهل روزی است که شدت سرما در آن زیاد است، سپس
چله کوچک آغاز میشد و بدین مناسبت کوچک خوانده میشد که شدت سرما در آن کمتر بود و این
چله هم تا بیست اسفند ماه ادامه مییافت و ازآن پس آغاز بهار بود و شکفتن شکوفه ها و برطرف شدن سرما.
🆔https://t.center/bonyadeferdowsitous