♦️#مهربانوشهره_شکوری؛ استاد هنرمند بنیاد فردوسی مشهد، آهنگساز و پیانیست ِساکن انگلستان هستند، که با شماری از هنرمندان، اثری بسیار زیبا و درخور برای کودکان آفریدند. اثر زال و سیمرغ برای ارکستر، راوی انگلیسی زبان و نقاشیهای متحرک است. نقاش این اثر؛ #میثم_موسوی و کارگردان انیمیشن؛ #اصغر_صفار هستند. این اثر زیبا برای اجرای زنده، در ازای ۶۰ دقیقه ساخته شده است و داستان آن، روایت زایش #زال زر تا پیوستن او به پدرش، #سام نریمان است. این داستان را #شهره_شکوری و #سیاوش_یزدانی_فر به زبان کودکانه بازنویسی کردند، که با راهنمایی #دکتر_جلال_خالقی_مطلق (فرنشین بنیاد فردوسی توس) انجام گرفته و مترجم این اثر به زبان انگلیسی نیز، جناب #پروفسور _ناصر_کنعانی (عضو هیئت علمی بنیاد فردوسی توس) هستند و چند نهاد فرهنگی انگلیسی هم، این پروژه را پشتیبانی کردهاند. این موسسهی هنری سرشناس در انگلیس که از زنان هنرمند حمایت میکند از پروژهی #زال_و_سیمرغ#مهربانو_شکوری پشتیبانی کرده و ایشان را هنرمند نمونه معرفی کردهاند. #مهربانوشهره_شکوری می گوید: بدون همیاری و همکاری #بنیاد_فردوسی_توس هرگز به این جایگاه نمیرسیدم.
نمونه ی تیزر این اثر را میتوان در سایت Zal & the Phoenix – مشاهده کرد.
خواهر #بهرام نزد برادر می رود و او را پند می دهد که ادب پهلوانی را نگاه دارد و اندیشه ی شهریاری را به فراموشی سپارد. #بهرام می گوید خسرو نه جنگی سوار ست، نه بخشنده. نه دانا و نه هنرمند. #گردیه پاسخ می دهد که کسی که عیب تو را به تو می گوید، راستگوست؛ شهر خود را به ویرانی مده. از تبار تو کسی تاجور و تاجدار نبوده است. هم #هرمز و هم #خسرو پرویز هر دو زنده اند و تو درین میان پای، پیش گذاشته ای! این #هرمز بود که تو را خواستار شد و از او نامور شده ای. به دلیل پیروزی بر ساوه شاه این گونه خودستا مشو.
♦️ ببایست رفتن برِ شاه ِ نو به کامِ وی آراستن گاه ِ نو
♦️نکردی جوان، جز به رای تو کار ندیدی دلت جز بر از روزگار
پیش از روزگار ما #سام پهلوان #نوذر با وجود آن که مردم او را خواستار شدند تا بر تخت نشیند، نپذیرفت. نمی دانم بر تو چه خواهد رسید؛ چرا که خرد خود را از دست داده ای.
از آن سوی #خسرو پرویز به مهتران لشکر می گوید که اندیشیده ام که امشب به لشکر #بهرام حمله کنم و شبیخون بزنم . لشکریان همراهی می کنند. سپس به دو دایی خویش_گُستَهم و بندوی _ نیز می گوید؛ گستهم پاسخ می دهد که اگر شبیخون کنی، مهرت را از دل ها بیرون می کنی؛ سپاه تو با لشکر دشمنت مانند تو و پیراهنت هستند. این سو برادر و آن سوی پدر... چگونه خویشاوندان با هم بجنگند؟! نباید چنین سخنی با سپاه می گفتی. #گُردوی می گوید که بهترست امشب در رزمگاه نمانی. زیرا گمان می کنم که راز ما به لشکر بهرام رسیده باشد. #خسرو می پذیرد و با چند تن مانند# خراد برزین، #گُستهم، # شاپور، # اَندیان، #بِندوی، # خراد، # نَستود آنجا را ترک می کنند و بر تَلی سبز از دور سپاه را زیر نظر می گیرد.
#بهرام یکی را می فرستد تا ببیند آیا از لشکر خسرو کسی به نزد او می آید یا نه. لشکریان خسرو پرویز می گویند ما از شاه روی گردانی نمی کنیم و ایمن نباشید که #خسرو پرویز شبیخون خواهد کرد.
# بهرام پس از آگاه شدن، آتش می افروزد وآن سه تُرک که خواهان کشتن شاه بودند، با لشکر به نزد سپاه شاه می روند و سراغ #خسرو پرویز را می گیرند. جنگ آغاز می گردد و شاه از بلندای تَل با درد و اندوه نظاره گر نبرد ست. سپیده می زند و شاه به سمت سه ترک می رود و از سپاه، یاری می خواهد. ولی سپاهیان پشت می کنند و او را تنها می گذارند. #بِندوی از شاه می خواهد که میدان رزم را ترک کند. شاه به # زنگوی می گوید که تا # نَخوار برود و سراپرده و گنج و تاج و بدره و.... را با خود بیاورد. بزرگان با رنج فراوان بُنه را بر می نهند. همان گاه درفش ِ اژدها پیکر بهرام پدیدار می گردد و بهرام و خسرو به هم می رسند.
به عقیده #کریستن_سن موضوع ریشه داستان #زال و #رستم از پیچیدهترین مسائل تاریخ #حماسههای_ایران است. #کریستن_سن در تحلیل عالمانهای که در کتاب «کیانیان» میکند، ریشه این داستان را در روایتهای #ملی که در مقابل روایتهای دینی، در زمان #ساسانیان، وجود داشته میداند. مقایسه #شجرهنامه#رستم در کتاب #فردوسی و نویسندگان دیگر اسلامی و اختلاف نظر آنها درباره هویت #گرشاسب، #سام و #نریمان این نظر را تصدیق میکند. مارکوارت با شباهتهایی که میان زندگی #گرشاسب و #رستم پیدا کرده، آن دو را یک شخصیت و #رستم را لقب #گرشاسب میداند(نظری که به حق از طرف کریستن سن رد شده است).