می گویند مدافعان حرم، پولهای کَلان میگیرند آری! بگذارید خلاصه اش را برایتان بگوییم: #شهید_مرتضی_کریمی که هیچکس نمیداند به دو دختــر ِخردسالش چه بگوید؟ پیکر #شهید_محمد_آژند هنوز مقابل دیدگان همرزمانش، در تیررس دشمن، روی تپههای سِلمی آرام گرفته است! #شهید_مهدی_حیدری به پسرش قول داده که بازمی گردد #شهید_امیر_سیاوشی دامادی بود که ملائک در آسمان برایش جشن گرفتند پسر #شهید_علیاکبر_شهریاری، نوزاد بود که پدرش شهید شد و امروز به جای بابا با قطعه سنگِ مزارش بازی میکند دختر #شهید_علی_یزدانی از پدرش به جای سوغات پرچم خواسته بود و پرچمی که به روی تابوت پدرش کشیده بودند نصیبش شد از #شهید_محمد_اینانلو که هیچ بازنگشته و دختر و همسر چشم به راهش نمیداند دلتنگیهایشان را به کجا ببرند؟
امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت ، به یاد #دخترم فاطمه و #همسرم که امروز تقریبا #هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم عکس ها و فیلم هایی که از فاطمه داشتم را نگاه می کردم و در دلم به یاد حضرت #رقیه افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد ، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمی دهد ، گفتم چی شده خانم طلا ، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه می کنی؟! گفت : بابایی دلم برات سوخته کی میایی ، من دوستت دارم ، بیا بابایی
دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم گفتم : برای بابایی شعر می خونی ؟ در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم ، اشکم برای #سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر رت برایش آوردند...