بریده‌ها و براده‌ها

#کوهستان
Канал
Блоги
Новости и СМИ
Образование
Психология
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayПродвигать
7,84 тыс.
подписчиков
19,9 тыс.
фото
6,22 тыс.
видео
44,5 тыс.
ссылок
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
2️⃣ بخش دوم
◀️ تحلیل حوادث پنجم دی ۱۳۹۹
#کوهستان شمال تهران


💢 گفتگوی اینستاگرامی با اردشیر منصوری
به اهتمام سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران
نهم دی ۱۳۹۹
@ardeshirmansouri

https://www.instagram.com/p/CJZBORHhwW8/
◀️ تحلیل حوادث پنجم دی ۱۳۹۹
#کوهستان شمال تهران
1️⃣ بخش یکم
💢 گفتگوی اینستاگرامی با اردشیر منصوری
به اهتمام سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران
#کلکچال
#اشکان رضوانی
#هادی بهادری
#فرودمایی(هایپوترمی)
@ardeshirmansouri

https://www.instagram.com/p/CJY7zV_BtLp/
کوهستان- حادثه Mansouri.pdf
61.2 KB
👈 متن کامل در فایل پی‌دی‌اف

به‌مناسبت 29 تیر، ششمین سالگرد درگذشت سه کوهنورد گشایندۀ مسیر ایران بر برودپیک: #بزرگی، کیوان، جراهی

🌲 #کوهستان؛ زیبای پرخطر

درآمدی گذرا بر #فسفۀ_کوهنوردی
اردشیر منصوری - تیر ماه 1398


حوادث را در هر جا، از جمله در طبیعت نمی‌توان به‌کلی حذف کرد، اما این قدر هست که می‌توان با شناسایی عوامل حادثه، خطرپذیری را کاهش داد. البته بدون حدی از خطرپذیری نمی‌توان کارهای شگرفت انجام داد، اما خطرپذیری باید معقول باشد.
به تعبیر جناب سعدی:
به دریا در منافع بی‌شمار است/ و گر خواهی سلامت بر کنار است
و یا به تعبیر شاعر متأخر ابن‌یمین:
ای دل ار چند در سفر خطر است/ کس، سفر بی‌خطر کجا یابد
آنچه اندر سفر به دست آید/ مرد آن در حضر کجا یابد
اما سؤال این است که مرز معقولیت این خطرپذیری کجا است؟ این معقولیت چگونه و با چه معیاری قابل تشخیص است؟ کوهنوردی در سطوح حرفه‌ای با بازی مرگ و زندگی گره می‌خورد، تأمل در مرگ و زندگی از جنس تأملات فلسفی است. این چنین است که حوزه‌ای به نام «فلسفۀ کوهنوردی» سر بر می‌‌آورد؛ حوزه‌ای که در زبان فارسی نوشتار و گفتار در بارۀ آن بسیار اندک است.
@ardeshirmansouri
Forwarded from Wish to Have a Balloon
بهروز بوچانی پناهنده‌ی کرد اهل #ایلام که ۶ سال است در جزیره‌ی مانوس محبوس است، برنده‌ی نفیس‌ترین جایزه‌ی ادبی استرالیا شد. او این جایزه را به خاطر رمانی با عنوان «هیچ دوستی جز کوهستان ندارم» دریافت کرد.

در مدخل «ایلام» ویکی‌پدیای فارسی آمده:
ایلام یکی از استان‌های نیمه مرطوب کوهستانی ایران است که وسعت و عظمت ارتفاعات آن هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند و هر کدام از این کوه‌ها، جاذبه‌ها و زیبایی‌های خاص طبیعی خود را به همراه دارد و منطقهٔ ایلام به غیر از نواحی جنوب غربی آن، مشتمل بر کوهستان‌های بسیار رفیع و در هم تنیده‌ای است که از چین‌خوردگی‌های متعدد و موازی تشکیل شده ‌است. وسعت این کوهستان‌ها در شرق و شمال شرق ایلام چنان بزرگ است که مجالی به ایجاد دشت‌های میان کوهی نداده‌است.

جایی فکر می‌کنم به نقل از کوچر بیرکار ریاضی‌دان کرد اهل مریوان و برنده‌ی جایزه‌ی فیلدز خوانده بودم «کردها دوستی جز کوهستان ندارند»، حالا بهرور بوچانی، کرد دیگری اهل ایلام، گیرافتاده و سرگردان در شرجی جزیره‌ی مانوس، از رفاقتش با عظمت #کوهستان‌ نوشته. واقعا انگار آدمی #جغرافیا را درون خودش حمل می‌کند و اصلا انگار همین است که قصه‌ و سرنوشتش را غمناک کرده؛ این گریزناپذیری تعلق به مکان از یک طرف و نگنجیدن در چارچوب‌های تنگ آن از طرف دیگر، این حکِ طبیعت روی جان و روانش از یک طرف و سرکشی مداومِ هوشِ جهش‌یافته‌اش در برابر آن از طرف دیگر، این تضاد و تناقض‌های بی‌پایانش که نه می‌گذارد بماند و نه راضی‌اش می‌کند که برود، همین‌هاست که دست آخر ما، همه‌ی ما را، پریش و آزرده و بی‌پناه در گور می‌گذارد و دقیا همین است که ما اسمش را گذاشته‌ایم زندگی.

این چند خط به‌هیچ‌عنوان قصد ندارد تسلایی باشد برای حس حقارت تاریخی جغرافیای جنوب و گیره کردن افتخارات یک «هموطن» به تمامی ساکنین اتفاقی یک جغرافیای سیاسی، که اساسا اگر وطن وجود خارجی داشت بهروز شش سال آواره در جزیره‌ی مانوس چه می‌کرد؟ ابدا به‌عنوان یک ایرانی جایزه گرفتن بوچانی در استرالیا برایم غرورآفرین نیست، اما آنچه در حد اشک برایم مایه مباهات و البته آموزنده است مسلح شدن اوست به کلمات و جسارتش برای ساختن دنیایی دیگر در پناه ادبیات. دنیایی که گسترش قلمروش نیازمند ریخته شدن هیچ خونی برای دفاع از «ناموس» هیچ وطنی نیست. بوچانی وطنی را که دو دولت ایران و استرالیا در پناه گفتمان «امنیت اقتصادی» و «تمامیت ارضی» با خشونت تمام از او دریغ کردند، خود به تنهایی ساخت و حالا در و دروازه‌ی این دنیا برای همه‌ی ما باز گذاشته است. حالا همه خوش آمدیم به کوهستان‌های دل و جان بهروز بوچانی، به وطن او.

پی‌نوشت: از تصادفات جذاب جهان یکی هم این که حین گشت‌وگذار در گوی جهان‌نمای گوگل به دنبال یک شات از ایلام شافل آی‌تیونز بردم روی قطعه‌ای از «او و دوستانش» که می‌خواند :

کوه باش و دل نبند
رود باش اما بمون

با خودم فکر می‌کنم همین است؛ این درست همان بدبختی حل‌ناشدنی بشر تیره‌بخت است که هم نباید دل بنند و هم باید بماند. این قطعه را یکبار هم روی تصویر «ایلام»، محصور در میان کوهستان‌های سحرانگیز گوش کنیم.
https://ley-laa.blogspot.com/2019/01/wish-to-have-balloon.html