زیر باران آرام گرفته بودم و از آسمان بوی کاهگل برمیخاست. زبان به عجلهام میانداخت. نمیدانستم اول بگویم: خدایا عاقبت بخیری! یا، خدایا بچه هام، زندگیم، خوشبختی. یا، ای الله موفقیت، خدمت، نام نیک و ...
و با هر قطره ابر الهام میکرد زمزمه کن:
«رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ»
ای خلاصهی تمام آرزوها، وقتی که او در مقابلم باشد.🌱