بهار آفرینش را
نگاری نیست غیر از تو
نگار این گلستان را بهاری نیست غیر از تو
[تاسیس 1400/2/31]
تماس با مدیران کانال برای پیشنهاد یا مشورت به این ایدی تماس بگیرید@SAmafari674
گاهی یک شعر تسکین دردهاست وگاهی نمکی بر زخم ها مقصرکلمات نیستن بیچاره دل ماست که باتلنگری زیرو رو می شود خواه شعر باشد یا موسیقی یاحتی نامی شبیه تو ویران میکند دنیایی را که عمری به فراموشی ست...
بابا لنگ درازِ عزیزم... کسی که در زندگی اش کسی را از ته قلبش دوست دارد همیشه نگران است! نگران غذا خوردنش نگران ماشینهایی که به او نزدیک میشوند و بوق شان خراب است؛ نگران ویروسهایی که دور او میچرخند! اما بابای عزیزم... اینها از شیرینترین نگرانیهای دنیا هستند! از شیرینترین های آنها...
با من بيا مگو كجا تنها با من بيا با من بيا تا درد، تا زخم با من بيا تا نشانت دهم عشقم را آغاز از كجاست. با من بيا با من بيا تا خونی كه از لبم چكيد تا خونی كز سكوتم تا مرگ. با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو روئينه جانی تازه بگيرم. تا شرابی باشی كه عشقی را سيراب میكند. با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم آتشی از خون و ميخك آتشی از عشق و شراب
با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو روئينه جانی تازه بگيرم . تا شرابی باشی كه عشقی را سيراب میكند . با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم آتشی از عشق و شراب
سلام! حال همهی ما خوب است ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند با اين همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا يادم نرفته است بنويسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم رويا شبيه شمايل شقايق نيست!