"سروهای بهشهر در شعرِ صائب"
سرو درختی است که دیرسال سبزمیمانَد. گاه از سروهای هزارانساله نشانمیدهند. سرو نمادِ جاودانگی نیز هست. ازهمینرو در قصهی اسکندر و آب حیات نیز حضور دارد. حضورش در نقشونگارهای ترمهی روی متوفی در تابوت نیز بهسببِ همین ویژگیها است. حضورِ سرو در طرح و نمادهای سنگِ مقبره نیز پررنگ است. نویسنده خود در وادیِ خاموشانِ "سفیدچاهِ" بهشهر، سنگقبرهای چندصدسالهای با طرحِ سرو دیده. از دیگرسو کنارِ خاکِ درگذشتگان نیز سرومیکاشتند تا بدینوسیله یادِ عزیزانِ ازدسترفته را زندهبدارند. و حافظ در بیت زیر به همین نکته اشارهدارد:
باغبان! چو من زینجا بگذرم حرامتباد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
میدانیم که مادرِ شاهعباس، مازندرانی بود. بههمینخاطر شاهانِ صفوی به مازندران توجهی ویژه داشتند. آنان گاه تابستانها را بهخصوص در ساری و بهشهر میگذراندند. نشانههایی از عمارتهای آن روزگار هنوز هم در جایجای مازندران باقی است. کاخِ صفیآباد، عمارتِ شهرداری، کاخِ عباسآباد در بهشهر ("اشرف" یا همان "اشرفالبلادِ" قدیم") و نیز "سوته" ("سوخته") در "فرحآبادِ" ساری، یادگارِ آن روزگاران است.
از مازندران و اشرف و صفیآباد بارها در شعرِ صائب سخنرفته. او حتی قصائدی با ردیفِ "مازندران"، "اشرف است" و "صفیآباد" نیز سروده. ابیاتی از صائب دراشارهبه اماکنِ مازندران:
تا بلبلِ باغِ فرحآباد توانشد
صائب هوسِ گلشنِ کشمیر ندارد
حدیثِ خوبیِ مازندران و اشرف را
زبانِ کوتهِ صائب چه شرحفرماید!
البته او گاه از گلولای مازندران نیز مینالد و گردوغبارِ اصفهان را بر آن ترجیحمیدهد:
آنچه از آبوگلِ مازندران بر ما گذشت
گردوخاکِ اصفهان را توتیا خواهیمکرد!
او در این بیت نیز مازندران را مدح و ذمّی توامان کرده که شنیدنی است:
غیرازاین کز بس لطافت، آب در می میکند
نیست عیبی در هوای کشورِ مازندران!
غرض اما اشاره به نکتهای بود در بیتی دیگر:
فرحآبادِ من آنجا است که دلدار آنجا است
اشرف آنجا است که آن سروِ خرامان آنجا است
در هر دو مصراع ایهام بهکاررفته. ایهامِ مصراعِ نخست سادهیابتر است. اما در مصراعِ "اشرف آنجا است که آن سرو خرامان آنجا است"، در "سرو" ایهامی نغزتر و پروردهتر نهفته: ۱_ استعاره از محبوب ۲_ سروهای اشرف.
ضمناً باتوجهبه "اشرف"، گویا شاعر گوشهی چشمی نیز داشته به این عبارتِ مشهور: "شَرفُ المکانِ بالمکین. اشرفِ حقیقی (دربرابرِ اشرفِ واقعی)، جایی است که محبوبِ شریفات در آنجا حضورداشتهباشد! و این محبوب است که به مکان شرافت میبخشد و نه خلافِ آن.
شاعر میگوید درست است که سروهای اشرف مشهور اند اما برای دلباختگان و درونگرایان، سروِ قامت دوست بر "سرو ایستاده بر لبِ جو" ترجیحدارد.
میدانیم که صائب ایهامپردازی قابل بوده. شاید پساز حافظ هیچ شاعری همچون او حدّ ایهامگویی را نمیدانسته و در کارش توفیق نیافتهباشد. ازآنجاکه سروهای کهنِ اشرف (بهشهر) آن روزگاران نیز زینتبخشِ آن سامان بودند، گمانمیکنم صائبِ ایهامپرداز به آن سروهای کهنسال نیز اشارهدارد. بیتی دیگر نیز نشانمیدهد سروهای سرسبز و بالابلندِ صفیآبادِ اشرف و نیز لطافتِ هوای آن ناحیه، ذهن و ضمیرِ شاعر را پُرکردهبوده:
بیمار شود از دَمِ جانبخشِ مسیحا
سروی که برآید به هوای صفیآباد
@azgozashtevaaknoon