آوازهای بند

#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
Канал
Музыка
Искусство и дизайн
Политика
Образование
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала آوازهای بند
@avazhaye_bandПродвигать
364
подписчика
580
фото
824
видео
561
ссылка
‎«آوازهای بند » ‎کانالی بیاد و خاطره ی شاعر انقلابی سعید سلطانپور ، در راستای ترویج و اشاعه هنر و ادبیات انقلابی . https://t.me/joinchat/AAAAAEiYUCsajGufwHvIZA
...
درون قایق سوزان شعر و شور و خرد
بر آبكوهه ی سانسور و قتل، می رانم
اگر بریزد خونِ دل از دهانه ی سرب
کر بماند دل
باز در نمی مانم:
به شور گوشه ی توفان توده های نبرد

در آن زمان که فروخفته ام، کجا، در خاك

هنوز پرچم خون من است در کف موج

صدای موج، صدای من است

می دانم
بگو چگونه بخوانم
که دل بسوزد پاك
بگو چگونه بگویم
ز باغ خون، برخاك
بگو چگونه بسوزم
چگونه آتش قلبم را
بیاد آن همه خونشعله ی خیابانی
بیاد این همه گل های سرخ زندانی
به چار جانب این دشت خون برافرازم؟
#سعید_سلطانپور #آوازهای_بند
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
دیگر نمی توانم آرام برانم
که جان، بلمی اسیر موج هاست
دیگر نمی توانم آسوده و در سکوت بمانم
که جان، همه یورش است و فریادهاست
خواستن، دست یافتن
بارگاه خدایی را به چنگ یافتن
در دانایی بلاجویان تاختن
بر هنر و ترانه دست یاختن
پس بگذار تا خطر کنیم
زیستن را، همه چیز را
نایستیم، اینگونه خنثی و در سکوت!
بل اراده داشتن، معطوف به عمل بودن!
نه نشستن و چشم پوشیدن
جبون، در یوغ بردگی بودن
بل شوق خواستن، عمل نمودن
این است که می ماند.

#کارل_مارکس
#آبان_ادامه_دارد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
#آوازهای_بند

https://t.center/avazhaye_band
“در قفل در کلیدی چرخید”
سه شنبه ۲۴تیرماه، «صابر شیخ عبدالله» و «دیاکو رسول‌زاده» دو زندانی سیاسی کُرد، به اتهامی که هرگز ثابت نشد در زندان ارومیه اعدام شدند.
همزمان و در سی امین روز اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه، چهار تن از فعالین کارگری این حرکت توسط پلیس امنیت دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
مانند گذشته همگی در‌دنیای مجازی شروع‌به بازتاب و محکوم کردن کردیم ، چون ظاهرا کاری دیگری از دستمان بر‌نمیاید ! تجربه ثابت کرده که تنها با محکوم کردن این اعمال جنایتکارانه ، ازدامنه سفاکی های رژیم کاسته نشده وتشدید سرکوب، زندان وشکنجه واعدام متوقف نشده و نخواهد شد .
این رژیم تا به امروز تنها برپایه خون وجنایت وکشتار ازادیخواهان  و مخالفین خود که به امری عادی در‌جامعه تبدیل شده ، به حکومت لرزان مشتی دارودسته مافیائی امکان تداوم داده است .
اما براستی چه باید کرد !؟ ”مرده ی زنده ” * وار تحمل‌ کردن و نظارگر بودن و یا به گفته ی شکسپیر (( سلاح برگرفتن و با دریای مصائب جنگیدن و از میان برداشتن دشواری ها )) ؟.
هرچند این حرفها تکرار مکررات است و ظاهرا انچه به جایی نمی رسد فریاد است ، اما با توجه به شرایط جامعه و اپوزیسیون و‌نیروهای‌انقلابی که در همه جا حضور دارند به‌جز‌‌ خود ایران ، تنها با پیوستن به
برنامه ای انقلابی و دگرگون ساز و‌ متشکل‌شدن در یک‌جبهه انقلابی و سرنگونی انقلابی این رژیم بر امده از استفراغ تاریخ است که میتوان  حق تعیین سرنوشت خویش رادردست گرفته و به سرکوب ، زندان و اعدام  پایان داد ، در غیر اینصورت
ازحد “ روشنفکرانی “ پرحرف ، منزوی و نظارگر یا فرقه های خیلی «رادیکال»اما بی تاثیر فراتر نخواهیم رفت.

«*در مصر باستان به برده ها مرده های‌زنده می گفتن »
#کارگر_زندانی_زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
#ضرورت_جبهه_انقلابی
#زنده_باد_سوسیالیسم
ٓوازهای_بند
سرهنگ آئورلیانو بوئندیا، سی و دوبار قیام کرد و در تمام آنها شکست خورد. از هفده زن مختلف، صاحب هفده پسر شده که همه‌ی آنها قبل از آنکه به سن سی و پنج برسند یکی بعد از دیگری کشته شدند. از چهارده سوء قصد، هفتاد و سه دام، و یک تیرباران جان سالم به در برد. از یک فنجان قهوه که استرکنین محتوای آن برای کشتن یک اسب کافی بود، نمرد. نشان لیاقتی را که رییس جمهور برایش در نظر گرفته بود، رد کرد. فرمانده‌ی کل قوای شورشیان شد. حوزه‌ی فرماندهی‌اش از این مرز تا آن مرز ادامه داشت. مردی بود که دولت بیش از هر کس از او واهمه داشت، ولی هرگز نگذاشت از او عکس بیاندازند. از حقوق بازنشستگی‌ای که دولت پس از جنگ برایش تعیین کرده بود صرف نظر کرد و تا سنین پیری با فروش ماهی‌های کوچک طلایی که در کارگاه خود، در ماکوندو می‌ساخت، زندگی گذراند. با اینکه همیشه به عنوان فرمانده‌ی مردان خود می‌جنگید، هرگز در جنگ زخمی نشد. تنها باری که زخمی شد، پس از امضای عهدنامه‌ی نئرلاندیا بود که به جنگ‌های تقریباً بیست ساله‌ی داخلی پایان می‌داد. شخصاً خودش را زخمی کرد. با تپانچه گلوله‌ای به سینه‌ی خود شلیک کرد ولی گلوله بی آنکه به او صدمه‌ای بزند از سینه‌اش داخل شد و از پشتش خارج شد.تنها چیزی که از آنهمه بر جای ماند، یکی از خیابان‌های ماکوندو بود که به احترام او اسم‌گذاری شده بود. اما همانطور که خود او چند سال پیش از آنکه از پیری بمیرد گفت، سحرگاه روزی که همراه بیست و یک مرد شهر را ترک می‌کرد تا به قوای ژنرال ویکتوریو مدنیا ملحق شود، هرگز انتظار هیچ‌یک از آن وقایع را نمی‌کشید.
#صد_سال_تنهایی
#گابریل_گارسیا_مارکز
#بهمن_فرزانه_مترجم
#آوازهای_بند
#اسماعیل_بخشی
#سپیده_قلیان
#نان_مسکن_آزادی
#علی_نجاتی
#کارگر_زندانی_زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
با روستا و شهر

وقتی که مفهومی بزرگ و سرخ
با جامه ی شوریدگان خلق
در ازدحام شهر بی آواز می گردد
و می رود، تند و نهان، تا قریه های دور یا نزدیک
و باز می گردد
و می نشیند در میان قهوه خانه های دودآلود
با گل مرداد و محسن و بقراط
و می دود در مدرسه با خسرو و بهروز
و در خیابان،عابران را با سلامی بر می انگیزاند
و در اتوبوس، از گرانی های رنج روز می گوید
و در کنار کارمندان می نشیند با دلی غمناک
و سوگواری می کند روی مزار رتبه و قانون
و در جنوب شهر بر دیوارهای فقر می کوبد
و در کنار کار و زحمت می سراید شعر خونین رهائی را
زندان چه بی مقدار می آید
این قلعه ی پوسیده
این تدبیر!
این بند و
این زنجیر

#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
#رامین_حسین_پناهی
https://t.center/avazhaye_band
صدای زندانیان سیاسی در بند باشیم !
رامین حسین پناهی، زندانی سیاسی
محکوم به اعدام در اعتراض به وضعیت خود با دوختن لبهای خود دست بە اعتصاب غذا زد.

برپایە گزارشات منتشر شده از عصر روز گذشته، یکشنبه (٤ شهریور ٩٧ / ٢٦ آگوست ٢٠١٨)، رامین حسین پناهی زندانی سیاسی محکوم بە اعدام کە بە تازگی جهت اجرای حکمش بە زندان رجایی شهر کرج منتقل شدە است، با دوختن لبانش دست به اعتصاب غذا زده است.

از طرفی دیگر شب گذشته رامین در حين انتقال به انفرادی مجروح و به خارج از زندان منتقل شده است. انتقال او به بيمارستان حكايت از شدت جراحات دارد و موجب نگرانی بسيار زياد خانواده شده است.

#رامین_حسین_پناهی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
#سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی
https://t.center/avazhaye_band