𖤹𖤹آوَُاَُیَُ عَُشَُـــَق𖤹𖤹

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی
Канал
Логотип телеграм канала 𖤹𖤹آوَُاَُیَُ عَُشَُـــَق𖤹𖤹
@avaye_eshgh4Продвигать
945
подписчиков
18,2 тыс.
фото
320
видео
286
ссылок
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند حافظ شیرین سخن 💕💕💕
با شاخه‌هاے تُرد، بلوغ جوانه‌ها
باران به چشم‌روشنیِ صبح آمده‌ست.
زشت است اگر ڪه من
یار قدیم و همدمِ هم‌ساغرِ سحر
در ڪوچه‌هاے خامش و خلوت نجویمش
یا با جامِ شعرِ خویش خوش‌آمد نگویمش.

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی


#سلام_صبح_بخیر_یاران

🍃🌹🍃
در خداحافظی‌اش رفتنِ ایمانم بود
شعله صاعقه در روحِ پشیمانم بود

غم به‌شڪلے به‌من آویخت ڪه نشناختمش
گرچه از عهدِ ازل خود ز ندیمانم بود

همه دیدند در آن لحظه بدرود و درود
حالت شامِ غریبان یتیمانم بود

شد از آن زلزله ویرانے روحم آغاز
گیرم اعصاب خود از آهن و سیمانم بود

رفت و با رفتن او هجرتِ جان شد آغاز
دل مهاجر شد اگر تن ز مقیمانم بود

#محمدرضا_شفیعی_‌ڪدڪنی




❀✦•❁🍃@avaye_eshgh4🍃❁•✦❀
در خداحافظی‌اش رفتنِ ایمانم بود
شعله صاعقه در روحِ پشیمانم بود

غم به‌شڪلے به‌من آویخت ڪه نشناختمش
گرچه از عهدِ ازل خود ز ندیمانم بود

همه دیدند در آن لحظه بدرود و درود
حالت شامِ غریبان یتیمانم بود

شد از آن زلزله ویرانے روحم آغاز
گیرم اعصاب خود از آهن و سیمانم بود

رفت و با رفتن او هجرتِ جان شد آغاز
دل مهاجر شد اگر تن ز مقیمانم بود

#محمدرضا_شفیعی_‌ڪدڪنی




❀✦•❁🍃@avaye_eshgh4🍃❁•✦❀
ما شاهدِ سقوطِ حقیقت
ما شاهدِ تلاشیِ انسان
ما صاحبانِ واقعه بوديم

چندے به ضجر شعله كشیدیم
وینک درونِ خاطره‌ے دودیم

گفتند: "رو به اوج روانیم"
دیدیم! سیر، سوے هبوط است
شعرِ سپید نیست كه خوانیش
این جعبه‌ے سياهِ سقوط است.

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی



════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
به پایان رسیدیم اما نڪردیم آغاز،
فرو ریخت پرها نڪردیم پرواز،
ببخشای اے روشن عشق بر ما، ببخشای!

ببخشای اگر صبح را به مهمانے ڪوچه دعوت نڪردیم،
ببخشای اگر روے پیراهن ما نشان عبور سحر نیست،
ببخشای ما را اگر از حضور فلق روے صنوبر خبر نیست.

نسیمی گیاه سحرگاه را،
در ڪمندے فڪنده ست و تا دشت بیدارش میڪشاند
و ما ڪمتر از آن نسیمیم،
در آن سوے دیوار بیمیم
ببخشاے اے روشن عشق برما ببخشای!
به پایان رسیدیم، اما، نڪردیم آغاز،
فرو ریخت پرها نڪردیم پرواز

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی


❀✦•❁🍃@avaye_eshgh4🍃❁•✦❀
اے مهربان تر از برگ در بوسه هاے باران
بیدارے ستاره در چشم جویباران

آیینه ے نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران

بازا ڪه در هوایت خاموشے جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ ڪوه ساران

اے جویبار جارے ! زین سایه برگ مگریز
ڪاین گونه فرصت از ڪف دادند بے شماران

گفتے : به روزگاران مهرے نشسته گفتم
بیرون نمے توان ڪرد حتے به روزگاران

بیگانگے ز حد رفت اے آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگے را زین گونه یادگاران

وین نغمه ے محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقے ست آواز باد و باران

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی



════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
از تو،
ای ابلیسِ از بارانِ لعنت، خیس!
از تو مے پرسم ،
ڪاندران صبح بهشتی
راستے آیا،
لذت دندان فشردن رویِ
طعم سیب یا گندم،
از درون "خواستن" برخاست؟
ےا ڪه از جوش "توانستن".
ےا نه این بود و نه آن
از شوقِ "دانستن".

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی



════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
شهر خاموش من ! آن روح بهارانت ڪو ؟
شور و شیدایے انبوه هزارانت ڪو ؟

می‌خزد در رگِ هر برگ تو خوناب خزان
نڪهت صبحدم و بوے بهارانت ڪو ؟

ڪوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه‌ے اسب و هیاهوے سوارانت ڪو ؟

زےر سرنیزه‌ے تاتار چه حالے دارے ؟
دل پولادوش شیر شڪارانت ڪو ؟

سوت و ڪور است شب و میڪده‌ها خاموش‌اند
نعره و عربده‌ے باده‌گسارانت ڪو ؟

چهره‌ها در هم و دل‌ها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفاے دل یارانت ڪو ؟

آسمانت همه جا سقف یڪے زندان است
روشناے سحر این شب تارانت ڪو ؟

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی



‌════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
هرچند امیدے به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایے ز خیال تو ندارم

اے چشمه‌ے روشن!
منم آن سایه ڪه نقشی
در آینه‌ے چشمِ زلال تو ندارم

می‌دانے و می‌پرسیَم اے چشم سخنگوی!
جز عشق، جوابے به سوال تو ندارم

اے قُمْریِ هم‌نغمه در این باغ، پناهی
جز سایه‌ے مهرِ پر و بال تو ندارم

از خویش گریزانم و سوے تو شتابان
با اینهمه راهے به وصال تو ندارم...

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی






════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
اے زندگے تن و توانم همه تو
جانے و دلے اے دل و جانم همه تو

تو هستے من شدے از آنے همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی



════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
نه توانم به تو پیوستن و نے از تو گسستن
نه ز بندِ تو رهایی؛ نه ڪنارِ تو نشستن

اے نگاه تو پناهم، تو ندانے چه گناهیست
خانه را پنجره بر مرغک طوفان‌زده بستن


#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی




════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه
گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم

با پرتوِ ماه آیم و چون سایه‌ے دیوار
گامے ز سرِ ڪوے تو رفتن نتوانم

دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب‌ها
چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی.......💜


════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
عمری‌، پیِ آرایشِ خورشید شدیم‌
آمد ظلماتِ عصر و نومید شدیم‌

دشوارترین‌ شڪنجه‌ این‌ بود ڪه‌ ما
یڪ‌ یڪ‌ به‌ درونِ خویش‌ تبعید شدیم


#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی



════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
در خداحافظی‌اش رفتنِ ایمانم بود
شعله صاعقه در روحِ پشیمانم بود

غم به‌شڪلے به‌من آویخت ڪه نشناختمش
گرچه از عهدِ ازل خود ز ندیمانم بود

همه دیدند در آن لحظه بدرود و درود
حالت شامِ غریبان یتیمانم بود

شد از آن زلزله ویرانے روحم آغاز
گیرم اعصاب خود از آهن و سیمانم بود

رفت و با رفتن او هجرتِ جان شد آغاز
دل مهاجر شد اگر تن ز مقیمانم بود

#محمدرضا_شفیعی_‌ڪدڪنی



════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
بیهوده مگو ڪه دوش حیران شده‌ای
سر حلقه‌ے عاشقان دوران شده‌ای

از زلزله و عشق خبر ڪس ندهد
آن لحظه خبر شوے ڪه ویران شده‌ای

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی


════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
تو خامُشے، ڪه بخواند؟
تو می‌روے، ڪه بماند؟
که بر نهالڪِ بی‌برگِ ما ترانه بخواند؟
زمےن تهی‌ست ز رِندان،
همےن تویے تنها
ڪه عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان:
«حدےث عشق بیان ڪن، بدان زبان ڪه تو دانی»

#محمدرضا_شفیعی_‌ڪدڪنی




════‌༻‌ 💜༺‌‌‌════
بیهوده مگو ڪه دوش حیران شده‌ای
سر حلقه‌ے عاشقان دوران شده‌ای

از زلزله و عشق خبر ڪس ندهد
آن لحظه خبر شوے ڪه ویران شده‌ای

#محمدرضا_شفیعی_ڪدڪنی




════‌‌‌‌༻‌💜༺‌‌‌════