𖤹𖤹آوَُاَُیَُ عَُشَُـــَق𖤹𖤹

خموش و گوشه نشینم 
مگر نگاه توأم
لطیف و دور گریزی
مگر خیال منی

چو آرزو به دلم خفته ای
همیشه و حیف
که آرزوی فریبندهٔ محال منی

#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

‌

‏منم آن شکستہ سازے‌
کہ توأم نمی‌نواے‌...
چہ فغان کنم ز دستی
کہ گسستہ تار ما را...
‏
#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

🌸🍃

مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

#سیمین_بهبهانی


🍃✨🌹✨🍃

.

نهان در خود چه داری...
ای نگاه آتشـین امشـب...

ڪه پرهیز و حیا...
را برق سوزان تـو می سوزد...


#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

ای خوش آن روز
که با یار سر و کارم بود
بی سخن
با نگهش فرصت گفتارم بود
آن که من بسته‌ی زنجیری مویش بودم
وه ، چه خوش بود
که او نیز گرفتارم بود ...!

#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

زنها را از رقصیدن منع ڪردند،
از آواز خواندن،
از عاشقی ڪردن،
بوسیدن،
خندیدن.
زنها در پیله های خود فرو رفتند

و از تنهایی بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند،
آواز خواندند،
عشق ورزیدند،
بوسیدند،
اما خنده نه؛
فقط گریستند

#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

می میرم از این درد که جان دگرم نیس
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام!!
ای دوست، وفادار تو بودم!!!
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم . . .!

#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

تجمع جان‌ذره، پیکرم: تجسم بی‌جرم و جوهرم
که دست تو
با نور و با نسیم
گذر کند از استخوان من

#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

هر چه هستم و هستی باش‌
دیگر نمانده طاقت پرهیزم
آغوش گرم خویش دمی بگشای
تا پیش پای وصل تو جان ریزم

 #سیمین_بهبهانی



✨🍃🌹🍃✨

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌

هراسم،
جنڪَِ بینِ شعله و
ڪبریت و هیزم نیست..!!
من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می‌ترسم،
تنم آزاد؛ اما..!
اعتقادم سست بنیاد است،
من از شلاقِ افڪار تهی
           بر خویش می‌ترسم...!!


#سیمین_بهبهانی
🍃✨🌹✨🍃

.
دلم همه شد آب، آب آب، که سر بگذارم به شانه ات
مگر بنوازی و دل دهی ، که فاش کنم آنچه ماجراست

به زمزمه گوید زمان عمر ، که پای منه در زمین عشق
به غیر هوای تو در سرم ، زمین و زمان پای در هواست

#سیمین_بهبهانی
✨🍃🌹🍃✨

به گامهای کَسان،
می برم گمان که تویی ..
دلم زِ سینه برون شد ز بَس تَپید، بیا...

#سیمین_بهبهانی




✨🍃🌹🍃✨

‌

گر بوسه می‌خواهی بیا،
یک نه، دو صد بستان برو
این جا تن بی‌جان بیا،
زین جا سراپا جان برو
صد بوسه‌ی تر بَخْشَمَت،
از بوسه بهتر بَخْشَمَت
اما ز چشم دشمنان،
پنهان بیا، پنهان برو

#سیمین_بهبهانی


🍃✨🌹✨🍃

اگر چه باز نبینم به خود کنارِ ترا
عزیز می شمرم عشق یادگار ترا

در این خزان جدایی به بوی خاطره ها
شکفته می کنم از نو به دل بهار ترا

زبان شعله به گوشم به بی قراری گفت
حدیثِ سستی ِ قول تو و قرار ترا

ز من جدا شده یی همچو بوی گل از گل؛
منی که داده ام از دست، اختیار ترا

شدی شراب و شدم مست بوسه ی تو شبی
کنون چه چاره کنم محنت خمار ترا؟

به سینه چون گل ِ عشقت نمی توانم زد
به دیده می شکنم خارِ انتظار ترا

چو بوی گل چه شود گر شبی به بال نسیم
سبک برایم و گیرم ره دیار ترا

همان فریفته سیمینِ با وفای توأم
اگر چه باز نبینم به خود کنار ترا

#سیمین_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃

‏صــدای تـــو
همچون شراب سرخ ،
به گونــهٔ زردم دوانــده خون
چنین ڪه مـرا مست می ڪنی ،
نشانی ی میخانه ات ڪجاست ؟


#سیمین_بهبهانی

                         🍃✨🌹✨🍃

‏صــدای تـــو🫶🏼
همچون شراب سرخ ،
به گونــهٔ زردم دوانــده خون
چنین ڪه مـرا مست می ڪنی ،
نشانی ی میخانه ات ڪجاست ؟


#سیمین_بهبهانی

                            🍃✨🌹✨🍃  

دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا به خدا من ، به خدا من
به خدا من..!

دیوانه تر از قبل
کمی خسته تر از پیش
مَردم به خدا عشـق دگر چیزِ بدی نیست..!


#سیمین‌_بهبهانی

🍃✨🌹✨🍃