تو عشق بودے این را از بوے تنات فهمیدم شاید هم خیلی دیر بہ تو رسیدم خیلی دیر ! اما مگر قانون این نبود کہ هر آنچہ دیر میآید ! عاقبت روزے بہ خانہے ما خواهد رسید؟
نام این آتش، تنها عشق بود و عمری که داشت زیر سایه این سه حرف رو به زوال میرفت هزاران هزار نیستی در این سه حرف هزاران ترک شدن در سه حرف نامش تو بود و اگر میماندی، ما میشد مرا ببخش نباید دوستت میداشتم!!
تو را به آغوش می کشم و نفسم به پرنده ای سرخ می ماند که در آسمان طلایی گیسوانت به پرواز درآمده است و به اسبی سرخ که تمام تن ات را به تاخت می پیماید شب های دلدادگی بسیار کوتاه است محبوبم چهار نعل باید عاشقی کرد