شنیدهاے از شب شبتر؟ من همانم بدونِ تو .. شنیدهاے از غم غمڪَینتر؟ من همانم بدونِ تو .. مرا یاراے آن نیست ڪہ حتی لحظہاے غافل شوم از یادِ تو .. و این حڪایتِ این روزهاے من و عشقِ توست ..!!
نمے گَذرد!!! دلم از #تُ ... در عجبم !!! اینگونه ڪه!!! دوستت دارم ...... نه در آغوشم بوده اے نه #تُ را بوسیده ام ..! چه ڪرده اے؟ که اینچنین!! دلم براے داشتنت!!! ضعف مے رود ....
نمی گَذرد!!! دلم از #تُ ... در عجبم !!! اینگونه که!!! دوستت دارم ...... نه در آغوشم بوده اے نه #تُ را بوسیده ام ..! چه کرده اے؟ که اینچنین!! دلم براے داشتنت!!! ضعف می رود ....
نمی گَذرد!!! دلم از #تُ ... در عجبم !!! اینگونه که!!! دوستت دارم ...... نه در آغوشم بوده اے نه #تُ را بوسیده ام ..! چه کرده اے؟ که اینچنین!! دلم براے داشتنت!!! ضعف می رود ....
شنیده اے از شبــــ★ــــ شب تر؟ من همانم بدونِ تــــــو .. شنیده اے از غم غمگین تر؟ من همانم بدونِ #توووووو.. مرا یاراے آن نیست ڪه حتی لحظه اے غافل شوم از یادِ تــــــ★ـــــو .. و این حڪایتِ هــرشبِ من و عشقِ تــــوست ...
زیبایی صد رنگین کمان در لبخند توست .. جهان را در چشمِ تو ریخته اند و حلاوت خورشید در دستهای پر مهرت .. نفسهایت بهشت آغوشت سرزمینِ من .. دریغ از این عمر که بی تو می گذرد .. من به بلندایِ قامت دماوندی ات دیوانی از دوستت دارم برایت خواهم نوشت ...
زمستان بود سرد بود ردِّ پایِ ما در برف بود .. از تو چه پنهان عشق خواستنت را به جانم انداخته بود .. حوالی همین عاشقانه ها بزمے مهیا بود .. دستم در دستت شانه به شانه خانه ے آرزوها نزدیک بود .. خاطرم از داشتنت جمع بود آسوده خاطر دل به دلت سپردم زندگے همین بود ...