Смотреть в Telegram
ضدقهرها از روی شانه‌ی‌ چپ رفت روی شانه‌ی راست و قدم‌قدم رفت پایین و رسید به النگوها. گازودرگیری. سعی کردم آستین را روی النگوها بکشم. محکم انگشتم را گاز گرفت. تشرش زدم و دوباره تلاش کردم. دوباره گاز گرفت. ناچار سریع راهیِ زمینش کردم. دستم را پایین بردم و کج کردم که به‌اجبار پرید روی زمین. نرم‌نرم رفت سمت امیر. اخم دارم. قهر کرده است؟ این‌طور به‌نظر می‌رسد. می‌پرد روی لحاف کرسی. از روی این برآمدگی روی آن برآمدگی. می‌رود روی دست او. بعد تا شانه می‌رود. روی شانه‌اش پف می‌کند و می‌نشیند. محمد روی دستش او را گرفته و این‌ورآن‌ور می‌بردش. نگاهش نمی‌کنم. «آبجی فک کنم توام با مونی قهری آره؟» نیم‌نگاهش می‌کنم و سرکج می‌کنم و می‌روم. آره. قهرم. تو یک درصد فکر کن بتوانی با چنین موجودی قهر کنی. انگشت شصتم را سوراخ کرده. لپ‌تاپم را جویده. دستبند قرمزم را بعد از سال‌ها از دستم کنده. کل دستم به‌خاطرش خط‌خطی شده. و بعد، نمی‌توانم با او قهر کنم. آه خدای من. امان از آن‌هایی که نمی‌توان با آن‌ها قهر کرد. مثلن تو جان دلم. امان از تو. خب؟ امان از تو. #با_نوشتن_بگو #جان_دلم ۱۲ ۱۰ ۰۳ @atefehataeiii
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств