عقد پروین اعتصامی و شهریار در عرش!
شهریار پس از مرگ پروین اعتصامی، شعری بلند در وصف او میسراید. از ازدواج نافرجام و مرگ زودهنگام پروین میگوید و از متانت و سر و شکل او تعریف میکند. سپس از این که جوانی و جاهلی کرده و او را به عقد خود درنیاورده حسرت میخورد :)
به یادم است که عصر دوشنبهها گاهی
در آن اطاق خصوصیِ اعتصامالملک
مجالس ادبی نیز پیش میآمد
به یادم است که استاد نامدار بهار
مرا به همره خود بار اوّل آنجا برد
از آن سپس من و او آشنای هم بودیم
هزار و سیصد و دو یا سه او محصّل بود
هنوز کالج و دارالمعلمین میدید
ادا و عشوهٔ زنهای شوخطبع نداشت
ولی قیافه متین بود و دوستداشتنی
به قول مردم آن روز و آن زمان گِل داشت
...
هنوز من به دل از داغ او عزادارم
هزار حیف که من رشد عقلیام کم بود
در آن سنین و دلم نیز بندِ جای دگر
وگر نه عقد من و او به عرش میبستند
...
در این جهان فنا کس به تن نمیماند
مگر به نام و اثر قرنها بماند شخص
بنابراین تو به آثار جاودانهٔ خود
یگانه زندهٔ جاوید قرن ما هستی.
شعر دیماه ۱۳۴۹ در شمارهٔ ۱٠۲_۱٠۱ مجلهٔ راهنمای کتاب چاپ شده است و ابیاتی از آن را آقای مسعود جعفری در کتاب خواندنی «شاعران در جستوجوی جایگاه»، نقل کردهاند.
شاعران در جستوجوی جایگاه، مسعود جعفری جزی، انتشارات نیلوفر، ص ۱۷۵.
@atefeh_tayyeh