ای تن، به یادآر نه تنها چقدر دوست داشتنی بودی و نه بسترهایی که بر آنها لمیدهای بلکه آن شور و شرار میلها رخشنده در چشمها فاش برای تو، و لرزنده در صداها - و بخت کجمدار نومیدشان کرد. حالا این همه اسیر گذشتههاست انگار تو خود را نیز واسپردهای به آن شور و شرارها- چه میدرخشیدند، به یاد آر، در آن چشمانی که به تو خیره بود چقدر لرزیدند در صدا برای تو به یاد آر، تن!