عاشقانه های فاطیما

#کارو
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مفشار!


وه! بدينسان مفشار!
اين تن بيمار مرا
تنگ آغوش سيه،
ای ديوانه گيج!
دست بردار..برو!

دست و پای دل بيرحم وگنهكار مرا
برتن مرده ی اين عشق فسونكار مپيچ!

#کارو


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


برو ای دوست ، برو !

برو ای دختر پالان محبت بر دوش !

دیده بر دیده ی من ، مفکن و نازم مفروش ..

من دگر سیرم ... سیر .. !

بخدا سیرم از این عشق دو پهلوی تو پست !

تف بر آن دامن پستی که ترا پروردست !

 کم بگو ، جاه تو کو ؟ ! مال تو کو ؟ ! برده ی زر !

کهنه رقاصه ی وحشی صفت ، زنگی خر !

گر طلا نیست مرا ، تخم طلا ! ... مردم  من !

زاده ی رنجم و پرورده ی دامان شرف

آتش سینه ی صد ها تن دلسردم من !

دل من چون دل تو صحنه ی دلقکها نیست !

دیده ام مسخره ی خنده ی چشمک ها نیست !

دل من مأمن صد شور و بسی فریاد است!

ضربانش ، جرس قافله ی زنده دلان

طپش طبل ستم کوب ، ستم کوفتگان

{ تک تک } ساعت ، پایان شب بیداد است!

دل من ، ای زن بدبخت هوس پرور ، پست !

شعله ی آتش { شیرین } شکن { فرهاد } است !

حیف از این قلب ، از این قبر طرب پرور درد

که به فرمان تو ، تسلیم تو جانی کردم

حیف از آن که با سوز شراری ، جانسوز

پایمال هوس هرزه و آنی کردم

در عوض با من شوریده ، چه کردی ؟ نا مرد ! { نا زن ! }

دل بمن دادی ؟ نیست ؟

صحبت از دل مکن ، این لانه ی شهوت ، دل نیست !

دل سپردن اگر اینست  ! که این  مشکل نیست !

هان ! بگیر ، این دلت : از سینه فکندیم بدر !

ببرش دور ببر

ببرش تحفه ز بهر پدرت ، گرگ پدر !

 

#کارو_دردریان
#کتاب_شکست_سکوت
#کارو
 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپی از شاعر معاصر #کارو
و خواندن شعر

"آزادی (الا ای رهگذر)"
توسط ایشان

به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر با شادی
که تا بیرون کشم از قعر ظلمت
نعش آزادی...


@asheghanehaye_fatima
...:
خداوندا! دیگر چه بگویم ؟ چگونه بگویم که چند سال متوالی برای تسلی دلم از یکطرف و پیدا کردن راه حلی برای مشکلی که داشتم ، جز خداوندان زمین مونسی نداشتم .. تا اینکه ..
یک بار احساس استخوان شکنی سراپای زندگیم را تکان داد . یکوقت عملا دیدم که دارم پیر می شوم و هنوز جای پای هیچ مردی در بیکران بی آب و علف زندگی سرسام گرفته ام ، پیدا نیست !..
تنفر شدیدی نسبت به هر چه شاعر است و نویسنده است در من بوجود آمد .. چون یکباره بخاطرم آمد که این انسان های معروف ، که ظاهرا خدای معنویات هستند ، هرگز صمیمانه درباره تیر بختانی چون من که تنها گناهشان فقدان زیبایی ظاهر است نگریسته اند ! هرگز نخواندم که یکی از آنها عاشق دختر زشت رویا چون من شده باشند . و اگر تصادفا هم چنین کاری کرده اند .. پایه اش براساس ترحم بوده نه محبت ! ترحم ! ترحم.
آری! خداوندا! قلب هیچکس نباید بخاطر من – بخاطر قلب من – بطپد ، برای اینکه اصلا نیستم ! نه ، خدا! خدا ، منهای زیبایی مفهوم زن چیست ؟ من چیستم ؟ در حیرتم ، پروردگارا ! مگر هنگام آمدن من ، این حقیقت برای تو آشکار نبود ؟
مرا چرا آفریدی ؟ برای چه ؟
برای که آفریدی ؟ برای نشان دادن عظمت و قدرت زیبایی ؟ برای این کار وسیله دیگری جز ( زشتی ) این منبع تیره بختی زندگی تیره بخت من نداشتی ؟!
پروردگارا! من متاسفم که تحمل زندگی با این همه خفت ، از توان من خارج است !..
من همین امشب به آستان تو بر می گردم .. تا در ساختمانم تجدید نظر کنی ! این سینه ی خشک بدرد من نمی خورد ! من پستان لازم دارم .. یک جفت پستان سپید و برجسته که شکافشان بستر شهوت شبانه جوانان هوسران این دوران باشد .. جوانانیکه عظمت عشق را – برغم صفای دل ، در برجستگی پستان ها جستجو می کنند!
من موی سرکش و پریشان می خواهم تا هر یک از تارهایشان را زنجیر بندگی صد دل هرزه پرست سازم ! این فکر عمیق بدرد من نمی خورد ، به چه دردم می خورد ؟ .. من فکر بچگانه می خواهم که با یک اشاره بخاطر هوسی موهوم دل به هرکس و ناکس ببازم !..
پروردگارا ! من امشب رهسپار بارگاه تو هستم .. و این گناه من نیست .. مرا بخاطر گناهی که ندارم ببخش ...

#نامه_یک_دختر_زشت_به_خدا
#نامه‌های_سرگردان
#کارو


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



وتو..اي قلب من اي، روسپي باده پرست!
زاده ي وهم وجنون، زنگي ديوانه ي مست!
كه همه عمر، ملول وقدح باده بدست..
شهوت آلود ونفس مرده و پژمرده و گيج
پدر زندگي ام را به عبث سوزاندي!
بس كن آخر بخدا، شرم كن، اي واي! بس است،
هرچه دركنج قفس عشق مرا گرياندي..
هرچه در وصف هوس، شعربگويم، خواندي..
كاروان رفت، هوس رفت، نفس رفت، كنون!
كنج عزلتگه ماتمكده ي ناكامي..
زارو سرگشته بصحراي جنون..
از پريشاني دنياي پريشاندل عشق
همره درد جنون!
ياد او مانده براي من ويك قطره سرشك.

#کارو
@asheghanehaye_fatima


گفتم: که چیست فرق میان شراب و آب
کاین‌یک کند خنک دل و آن‌یک کند کباب
گفتا: که آب خنده‌ی عشق است در سرشک
لیکن شراب نقش سرشک است در سراب



#کارو_دردریان
مفشار!


وه! بدينسان مفشار!
اين تن بيمار مرا
تنگ آغوش سيه،
ای ديوانه گيج!
دست بردار..برو!

دست و پای دل بيرحم وگنهكار مرا
برتن مرده ی اين عشق فسونكار مپيچ!



#کارو


@asheghanehaye_fatima
@asheghabehaye_fatima

زمستان مُرد.
مثل همه ی زمستان ها،این زمستان هم،خیلی ساده و بی تکلیف مرد.
و اشک فردای برف های آب شده را،بخاطر شیون مرگ اجتناب ناپذیرش،بفرمان زمان-بفردای زمان..یعنی..به شکفتگی بهار زندگی سپرد.
آه..ای بوسه های نگران عشق های نیمه شب پنهانی..
زمستان است این که اینجا خوابیده..
و زمستان است،بالاخره،پایان بهار هر زندگانی
در انتظار چه هستید؟
چرا می ترسید از دوست داشتن؟
چرا می ترسید از زندگی،صحبت بازماندگان را،آموختن..
زندگی کنید..علی رغم تهدید زمستان ها..
و از بهار،آنچنان که شایسته ی انسان های بهار آفرین است،پذیرایی کنید.


#کارو
#ماسه_ها_و_حماسه_ها
@asheghanehaye_fatima




وتو..اي قلب من اي، روسپي باده پرست!
زاده ي وهم وجنون، زنگي ديوانه ي مست!
كه همه عمر، ملول وقدح باده بدست..
شهوت آلود ونفس مرده و پژمرده و گيج
پدر زندگي ام را به عبث سوزاندي!
بس كن آخر بخدا، شرم كن، اي واي! بس است،
هرچه دركنج قفس عشق مرا گرياندي..
هرچه در وصف هوس، شعربگويم، خواندي..
كاروان رفت، هوس رفت، نفس رفت، كنون!
كنج عزلتگه ماتمكده ي ناكامي..
زارو سرگشته بصحراي جنون..
از پريشاني دنياي پريشاندل عشق
همره درد جنون!
ياد او مانده براي من ويك قطره سرشك.


#کارو
@asheghanehaye_fatima
.
.

نام شب


من اشک سکوت مرده در فریادم
دادی سر و پا شکسته در بیدادم

این‌ها همه هیچ... ای خدای شب عشق
نام شب عشق را که برد از یادم؟


#کارو
شکست سکوت
@asheghanehaye_fatima
.


ناز


گفتم که ای غزال! چرا ناز می‌کنی؟
هر دم نوای مختلفی ساز می‌کنی؟

گفتا: به درب خانه‌ات ار کس نکوفت مشت
روی سکوت محض تو در باز می‌کنی؟


#کارو
شکست سکوت
@asheghanehaye_fatima




خدایا کفر می‌گویم، پریشانم، پریشانم
چه می‌خواهی تو از جانم؟ نمی‌دانم، نمی‌دانم
مرا بی آن که خود خواهم، اسیر زندگی کردی
تو مسئولی خداوندا، به این آغاز و پایانم
من آن بازیچه‌ای هستم که می‌رقصم به هر سازت
تو می‌خندی از آن اول به این چشمان گریانم
نه در مسجد، نه میخانه، نه در دیری، نه در کعبه
من آن بیدم که می‌لرزم دگر بر مرگ پایانم
خدایی، ناخدایی، هرچه هستی، غافلی یا رب
که من آن کشتی بشکسته‌ای در کام طوفانم
تویی قادر، تویی مطلق، نسوزان خشک و تر با هم


#کارو
#کفرنامه_ی_من
@asheghanehaye_fatima



ﺷﺒﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ , ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺗﯿﻎ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ ..
ﺑﮕﻔﺘﻢ :
ﺧﺎﻟﻘﺎ , ﻳﺎﺭﺏ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﺴﺘﻢ؟
ﮐﺠﺎﺋﯽ ﺗﻮ؟ ﭼﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮ؟ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺍﺯ
ﻗﻠﺒﻢ؟
ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺴﺘﯽ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ؟ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻡ ﭼﻪ
ﻣﯿﺠﻮﺋﯽ؟
ﺗﻮ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ ...
ﺗﻮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺭﺍ ﺯ ﻓﺮﻫﺎﺩﺵ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ ...
ﺳﭙﺮﺩﻯ ﺗﯿﻎ ﺑﺮ ﻇﺎﻟﻢ , ﺑﻪ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻥ جفا ﮐﺮﺩﯼ ...
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﺭﺕ , ﺗﻮ ﻇﻠﻢ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ
ﮐﺮﺩﯼ ...
ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺩﻳﺮﻳﻨﻢ , ﺳﻮﺍ ﮐﺮﺩﻯ ...
ﺳﭙﺲ ﮔﻮﻳﯽ : ﻧﺸﻮ ﮐﺎﻓﺮ ... ؟
ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﺴﺘﻢ ....؟؟
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮔﺮ ﻋﺰﯾﺰﺕ ﺭﺍ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﻐﻞ
ﮔﯿﺮﺩ
ﺗﻮ ﺁﯾﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺻﺒﺮ ﺍﯾﻮﺑﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺮﺁﻥ
ﺟﺎﻭﯾﺪﺕ ﺳﺨﻦ ﺁﺭﯼ؟
ﺗﻮ ﺑﯽ ﭘﺮﺩﻩ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮔﻔﺖ .. ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮔﻔﺖ؟؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﺭﺍ ﻫﻮﺱ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪﻭ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﭘﺎﯼ ﻣﯿﮑﻮﺑﻨﺪ
ﻭ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﻨﺪ ﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩﯼ
ﺧﺪﺍ ﺑﯽ ﭘﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ... ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻯ
ﺧﻄﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺒﺨﺸﻢ ....
ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻯ

#کارو
@asheghanehaye_fatima



من اشک سکوت مرده در فریادم
دادی سر و پا شکسته در بیدادم

این‌ها همه هیچ... ای خدای شب عشق
نام شب عشق را که برد از یادم؟


#کارو
‎‌‌
@asheghanehaye_fatima



مفشار!
وه! بدينسان مفشار! اين تن بيمار مرا
تنگ آغوش سيه، اي شب ديوانه گيج!
دست بردار..برو!
دست و پاي دل بيرحم وگنهكار مرا
برتن مرده ي اين عشق فسونكار مپيچ!

#کارو
@asheghanehaye_fatima.
.


زبان سکوت


یک ساعتِ تمام، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردم
فریاد کشید: آخر خفه شدم! چرا حرف نمی‌زنی؟
گفتم: نشنیدی؟.... برو...


#کارو | شکست سکوت
@asheghanehaye_fatima



شب است و ماه می رقصد
ستاره نقره می پاشد
نسیم پونه و عطر شقایق ها
ز لبهای هوس الود زنبق های وحشی
بوسه می چیند...

👤#کارو
Forwarded from اتچ بات
تو ای مادر اگر شوخ چشمی ‌ها نمی‌کردی
تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی‌کردی
کنون من هم به دنیا بی نشان بودم
پدر آن شب جنایت کرده‌ای شاید نمی‌دانی
به دنیایم هدایت کرده‌ای شاید نمی‌دانی
از این بایت خیانت کرده‌ای شاید نمی‌دانی

#کارو


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima





شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم
در آن یک شب خدایی من عجایب کارها کردم
جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی
ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم
کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را
سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم
خدا را بنده خود کرده خود گشتم خدای او
خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم
میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین
هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم
نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم
کشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها کردم
نمازو روزه را تعطیل کردم، کعبه را بستم
وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم
خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم
نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال
نه کس را مفتخواه و هرزه و لات و گدا کردم
نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران
به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم
ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان
نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم
به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر
میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم
مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را
نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم
نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد
به مشتی بندگان آْبرومند اکتفا کردم
هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد
نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم
به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک
قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم
سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم
دگر قانون استثمار را زیر پا کردم
رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم
سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم
نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت
نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم
نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم
نه بر یک آبرومندی دوصد ظلم و جفا کردم
نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری
گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم
به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت
گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم
به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون
به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم
جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض
تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم
نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول
نکردم خلق شیطان را عجب کاری به جا کردم
چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد
نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم
نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم
خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم
زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن
چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کردم
سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار
خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم
شدم بار دگر یک بنده درگاه او گفتم
خداوندا نفهمیدم خطا کردم...

#کارو //کفرنامه
Ещё